2737
2734
عنوان

عجیب ترین کارهایی ک بعد ازدواج از خانواده شوهرتون دیدید

| مشاهده متن کامل بحث + 14841 بازدید | 138 پست

سلام صدای منو می شنوید از پربازدیدها 

خانوما هرکی لطفا میشه برای رسیدن به حاجتم صلوات بفرستید 

تو زندگیم گره ای هست دعای نینی سایتی ها هم معجزه میکنه 

عضو گروه نارنجی وزن شروع:69وزن هدف:54 تیر ماه 1399 وزنم 54 کیلو بود از خونه نشینی به 69 کیلو رسیدم تیر 1400 من برمیگردم به وزن قبلیم.امروز شنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۰ امضام رو خوندم دیدم قرار بود تیر بشم ۵۴ کیلو ولی الان ۷۰ کیلو هستم😂میگن سنگ بزرگ علامت نزدن هستش همینه ها.این بار شعارم رو عوض میکنم لاغر میشوم نه فورا ولی حتما رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود.امروز ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱ من شدم ۷۴ کیلو😕اینقدر چاق شدم که بنظرم دیگه زیر سر آمریکاست. مرگ بر آمریکا😕


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عجیب ترینش ک هر عید نوروز باهاش درگیریم اینه ک رسمشونه هرکی اومد خونشون عید دیدنی فرداش حتما پا میشن میرن خونشون بازدید عید.خو بزارین چند روز دیگه برید دلتون واسش تنگ بشه یکم.اگه کسی نمیاد اینا هم نمیرن

 با بخشیدن، واقعیت های گذشته عوض نمی شوند زیرا گذشته را نمی توان تغییر داد. ما فقط می توانیم دیگران را ببخشیم تا به آرامش بیشتری برسیم. بخشش به ما اجازه می دهد با گناه، سرزنش و احساس شرم خداحافظی کنیم و به ما یاد می دهد که با دوست داشتن دیگران از شر ترس های گذشته رها شویم
2731

با اینکه تو خونشون اگ روغن بریزی جمع میشه ولی اصلا کثیفی رو از پاکی جدا نمیکنن

مثلا خواهر شوهرم دست میزد ب ک و ن بچه بدون شورت

بعد دستاش نمی شست

یا اینکه وان حموم رو میوردن ظرف های نشسته مهمونی رو جمع میکردن توش 

یا صندلی داخل حموم رو میوردن داخل خونه

و یکی اینکه ما مهمون داریم غذا زیاد درست میکنیم ولی اونا مثلا برا ۲۰ نفر ۴ ظرف مرغ میذاشتن 

معلم زبان  و خیاطی (نازک دوزی ) برای تدریس خصوصی بهم پیام بدین یک چهارم قیمت 
عجیبترینش این بود حتی شده ساعت دو ظهر صبونه میخوردن ناهار ساعت شش شامم ساعت یک دو شب😑😑

احتمالا شغلشون اکثرا آزاده.شوهر منم اینجوریه.هروقت از خواب شب بیدار شه صبحانه میخوره حالا میخاد ساعت ۶ صبح باشه یا ۱۲ ظهر

وقتی میخاستم عضو شم هر اسمی میزدم قبول نمیکرد دخترمم شدیدا مریض بود و بدنش عفونت کرده بود منم  حرصم گرفت این اسمو گذاشتم منتظر بودم دوباره قبول نکنه که از شانسم قبول کرد. گفتم بنویسم همه در جریان باشن
عجیب ترینش ک هر عید نوروز باهاش درگیریم اینه ک رسمشونه هرکی اومد خونشون عید دیدنی فرداش حتما پا میشن ...

بعد ماهم پیش هر کی میریم اونا نمیان .فقط واسه خودشون ارزش قایلن.اگه نریم هم شکایت میکنن

 با بخشیدن، واقعیت های گذشته عوض نمی شوند زیرا گذشته را نمی توان تغییر داد. ما فقط می توانیم دیگران را ببخشیم تا به آرامش بیشتری برسیم. بخشش به ما اجازه می دهد با گناه، سرزنش و احساس شرم خداحافظی کنیم و به ما یاد می دهد که با دوست داشتن دیگران از شر ترس های گذشته رها شویم
2738
با اینکه تو خونشون اگ روغن بریزی جمع میشه ولی اصلا کثیفی رو از پاکی جدا نمیکنن مثلا خواهر شوهرم دست ...

باز من کاملا برعکس

گاز آشپز خونه اونقد چربه که چربیاشو باید با قاشق بتراشی😂یامثلا هر چند سال یک بار واسه عید خونه تکونی میکنن بعدمادرشوهرم وقتی مهمون میاد اولین چیزی که اهمیت داره اینه که دختراش باید آرایش داشته باشن تا مرتب به نظر برسن

تا خدا هست غصه چرا؟؟؟؟❤

مثلا این هفته میریم خونشون همون شب خودشونو واسه فرداش دعوت میکنن خونه ما.شیرینی تو جعبه نمیگیرن میان خونمون که یوقت پونصدتومن پول جعبه ندن😐 

خیلیییی چیزای دیگه الان یادم نمیاد

حس قشنگیه وقتی عشقت بشه بابای بچه ات😍

خیلی زیاده اخلاقای بدشون...یهو بی دلیل با ادم میپیچن..قیافه میگیرن و اصلا نمیفهمم چه مرگشونه...اگه با خواهر شوهرم ناراحتی داشته باشیم مادرشون اصلا مارو نگاه هم نمیکنه... اگه با یکی قهر کنیم کله فامیل با ما قهر میکنن..و اینکه همیشه طرف کسی هستن که بهشون برینه احترام میزاریم سرمون سوار میشن..با من قهر کنن با خانواده منم قهر میکنن..همه چی و بهم ربط میدن..همیشه هم خواهر برادرا تو جون همن قهرن باهم اخر سرم عروسا مقصر میشن..جاریهام خیلی تز لباسام تقلید میکنن بعد جوری رفتار میکنن که انگار من ازشون تقلید کردم..کلا نمیرم نمیام اعصاب خودم و اروم‌کردن اصلا احترام‌ نمیزارن به ادم کلا خیلی بیشعور و بی فرهنگن

عجیب اینکه مادرشوهر دورو و کثافتم بچه هاشو تشویق ب خیانت میکنه و میگه زن بیارین تو خونه ی خودم کارتو ...

یاخدا!!!!

وقتی میخاستم عضو شم هر اسمی میزدم قبول نمیکرد دخترمم شدیدا مریض بود و بدنش عفونت کرده بود منم  حرصم گرفت این اسمو گذاشتم منتظر بودم دوباره قبول نکنه که از شانسم قبول کرد. گفتم بنویسم همه در جریان باشن
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز