سرتونو دردنیارم خونه روگذاشتیم فروش ی مشتری خوب براش پیداشد
امروز رفتیم بنگاه ک قرارداد ببندیم
ب بابام زنگ زدم گفتم خودت بیاباش سر مال واموالت بالاخره اسما ب نام منه درحقیقت مال من ک نیس
بعد بابام گفت گوشی بده ح گوشی رودادم ح خلاصه انقد شوهرم مظلوم نمایی کرد طبق معمول ک کاسه کوزه هاسرمن شکست خسته شدم انقد تهش خمه چی میافته گردن من
شوهرم میگفت اره این منو تحقیر میکنه منت میذاره
درصورتی ک همیشه اون شروع میکرد خونه روبفروشمو تانفروشم پیشرفت نمیکنم منم میگفتم من سهممو نمیفروشم بعد این شده منت