شوهرم خونه رو ترک کرد

این دعوای سر شیرخشک مال اوایل دوران نوزادی پسرمه الان پسرم دو سال و پرکرد رفت تو سه دیگه شیرخشک رو قطع کردم . من حرفهای اونموقعش از دلم در نمیاد حتی خودش بعضی وقتا دوباره یاد آور این میشه ک تو مثل زنهای دیگه نتونسی ب بچت شیر بدی

اره. راضی ب این نیسم ک خدایی نکرده بلایی سرش بیاد چون بهرحال پدر بچمه . ولی دوس داشتم خودش ب این درک برسه با من خیلی بد کرده خیلی . خودش متوجه اشتباهاتش بشه و خودشو اصلاح کنه ک بعید میدونم

اخه قضیه چلوکباب و دقیق بازکنم اینه ک ماطبقه سوم یه اپارتمان مستاجریم و تو اون شش هفت ماه ک اونجا میشستیم جاریم اصلا خونمون نیومده اونم بخاطر خودش باردار بود و میگفت پله هاتون اذیتم میکنه منم با خودم گفتم اگه یه طرفه بریم بخوریم و سفره بندازیم اون نخاد بیاد . پس همون بهتر ک خرج سفره رو ببریم چون اون بارداربود و نمیومد بچه دومشو بارداربود . بعدم شوهرم خودشم این مدلیه تو فقر دست و پنجه نرم میکنیم میره یه اسباب بازی گرون واسه پسرم میخره دعواش میکنم بعد از دندون درد ب خودش میپیچه سرشو میکوبه دیوار هرچی میگم برو دکتر نمیره . حالا قضیه بی بی چک هم همینه انقدی التماس کردم بگیر میگفت الان زوده الکی پولارو دور نریز نشون نمیده گفتم بابا فک کن یه دونه چیپس برام خریدی خودمم ک شب بود اجازه نمیداد برم تنها بیرون خودشم نشسته بود بی خیال تو مغازه منم از دلشوره داشتم میفتادم

اره خوب شناختیش غروب امروز جمعه سر و کلش پیدا شد گف خونه مامانم خوابیده بودم من خر بگو انقد استرس از دیشب کشیدم.گریه کردم گفتم منو تنها با یه بچه ول کردی رفتی خونه مامانت مثل دخترا!؟ حتی نکرد از دلم دربیاره یه میوه از تو یخچال برداشت رفت رو نخت دراز کشید منم رفتم تو اشپزخونه واسه خودم نشستم. من فقط یارانه خودم اونم بعضی وقتا دست خودمه یه وقتایی میبره باهاش قبض های خونه رو میده . یکم تو کارت یارانه ام پول بود گفتم‌بگیر بیار پولشو از یارانه ام میدم چون شوهرم یه لجبازیه ک لنگه نداره ناچارم کرده ک بگم بگیر پولشو میدم اخه نمیدونید منو تو چ شرایط های بدی میذاره ک بهم میگید رو دادی بهش