سلام خوبین؟
از صبح دانشگاه بودم
تا ظهر... قراربود ناهار با شوهرم بریم بیرون
نشستم تو ماشین گفت میریم خونه داداشم😐
حالا من
بهم ریخته با مانتو شلوار دانشگاه. موهای ژولیده و از همه بدتر از عرق کرده 😭😭😭
وایییی بچها مردم و زنده شدم هر چی گفتم من آمادگی مهمونی ندارم گوش نکرد و رفتیم.
خیلی خجالت کشیدم خیلی
از همه بدتر مانتوم در نمیاوردم
شوهرم گفت خجالت میکشه عرق کرده😔😔😔وای خدا خیلی ناراحت شدم اما چون ب شوخی میگفت ب دل نگرفتم.
تا ناهار خوردیم گفتم کلاس دارم برگردیم😕
من خیلی حساسم؟ شوهرم میگ تو حساسی زیادی
اما واقعا بدم میاد یهویی برم مهمونی. اونم سرظهر با موهای ژولیده😒
ب شوهرم گفتم تا آخر عمر دیگ اینجوری مهمونی نمیام.