پدر مادرم طلاق گرفتن من با پدرم بزرگ شدم این یه اطلاعیه کوچیک
من و مادرم اختلاف زاد داریم چیزایی که مسخره است
پشت خانواده پدریم و پدرم خیلی حرف زده
اینا به کنار
پنجشنبه مهمونی دعوتیم جفتمون زنگ زده به من میگه تو نیا میگم چرا بعد چند بار تکرار کردن برگشته میگه تو چون چاقی میای اونا رو میبینی دلت میسوزه میگم یعنی چی اینجوری باشه من نباید پام رو از خونه بزارمبیرون
بعد میگه نه من ناراحت میشم خودت رو ول کردی وفت خندیدم
باز میگه جا ندارن نیا میگم میگه میشه کسی کسی رو دعوت کنه بدون اینکه به ظرفیت خونش توجه داشته باشه
باز میگه نه ما شب میخوایم بمونیم تو چیکار میخوای بکنی
کلا رفته توی مخم این کوچیک ترین کارشه
مادرای دیگه رو میبینم اینو میبینم دلم میگیره چرا اینجوریه
حالا به نظرتون پنجشنبه برم یا نه؟؟؟