سلام
تو اینستا چنتا کلیپ از لحظه خداحافظی عروس دیدم یاد اون لحظه واسه خودم افتادم... واقعا چه لحظه سختیه.... 😢
دلتنگی که میاد سراغت.... غم غربتی که می گیری.... جدایی که اگر چه میری سر خونه زندگی مستقلت ولی تلخی خودشو داره.... گریه مامان و بابا و خواهر برادرا.... 😭
بیاین از لحظه خداحافظی تون با خانواده بگین؟ گریه کردید؟ می خندیدید؟ یا چی؟
من بدبخت ک خونم زتهران رفت شهرستان غریب بودم عرپسیم شهرستان بو کمرمو ک بستن بابامینااومدن تو اشکای بابامودیدم داشتم میترکیدم دپسالی ک شهرستان بودم فیلممومیدیدم و گریه میکردم خداروهزارمرتبه شکربازم اومدم تهران
من که گریه نکردم چون چندین سال بود شهر دیگه و دور از خانواده بودم ولی داداشم گریه کرد کلیی
منکه ازدواج نکردم هنوز ولی تلاش میکنم خونه میگیرم که هروقت شوهر کردم مادرمو باخودم ببرم پیش خودم😍
وانگاه تمام مشکلاتم حل میشه نگرانم نمیشم دلشوره هم نمیگیرم.
البته اگه بشینه سرجلش هی پسدام پسرام نکنه.
من خیلی گریه کردم
خیلی برام سخت بود بابام اومد بوسم کرد داشت رد میشد از کنارم من کتش و محکم گرفتم بغلش کردم های های گریه هنوزم تو فیلمم میبینم اون قسمت و کلی گریه میکنم
بعدم مامانم پاگشا هم دعوت کرد واییی رفتم دسشویی باز گریه گریه داشتم خفه میشدم اصلا
من موقع خداحافظی خیلی بیتابی نکردم ولی صبح بیدار شدم کلی گریه کردم گفتم دلم برا مامانم تنگ شده شوعرم میخندید بهم
اون قدیمابودگریه میکردن العان عروسا هرکارمیکنن نمیتونن شادیشون رو نشون ندن همش این شکلین😆
عروسی من نه خودم گریه کردم نه خانوادم چون توی یک شهر بودیم
فرداش هم قرار بود همدیگرو ببینیم
اما برای اونایی که دور میشن سخته
آقا من واست بگم خانوادم وایساده بودن منو بدرقه کنن بعد من بغضم گرفته بود داداشمو بغل کرد و اشکام جاری شد حالا هی اشکمو پاک میکنم هی اشکم میاد اولش گفتم آرایشم خراب میشه گریه نکنم ولی نتونستم احساساتمو کنترل کنم داداشمو بوسش میکردم و گریه میکردم اینقدر که چشمام قرمز شد و ورم کرد اشک همه رو هم در آوردم به داداشم هم قول دادم زود به زود ببینمش جون دلمه
اینها همش تصورات من بود که شش ساعت پیش داشتم تصور میکردم و اشک میریختم قابل ذکر هست نامزد ندارم حتی هیچکس رو زیر سر ندارم
