سلام خانما
توی تاپیک قبلی داستان زندگیمو نوشتم ( اگه نخوندید و حوصله دارید بخونید ) همه گفتن طلاق بگیر ولی مامانم میگه شوهرت گناه داره
شوهرم اگه با مامانش نباشه پسر خوبیه غیر از حماقتایی که داره و عصبی بودنش مشکل خاصی نداره
ولی مادرش مریضی روانی داره که ۵ تا قرص اعصاب می خوره . و می دونم شوهرم الان که پیش من نیست و شبانه روز پیش مادرشه داره روانی میشه . در واقع مادرش نمیذاره شوهرم فکر کنه و تصمیم درست بگیره . من خودم یک هفته تو بارداری پیش مادرش بودم داشتم روانی میشدم چه برسه به شوهرم که خودشم عصبیه . اضطراب فوق العاده بالا . وسواس فکری و عملی . افسردگی شدید . اختلال هراس و ... داره مادرشوهرم . من خودم روانشناسی خوندم و از روی رفتارهاش و قرص هایی که می خوره متوجه شدم . زندگیم با یه بچه داره از هم متلاشی میشه و نمی دونم چیکار کنم ؟ یعنی واقعا تنها راهم طلاقه ؟ آخه واقعا گناه داره شوهرم دلم براش میسوزه که تنها همدم و مشاورش همچین مادری شده ولی از طرفی نمی تونم خودمو کوچیک کنم و برگردم...