انگشتر مامان لب حوض
از دست من افتاد و قل خورد
از باغ همسایه کلاغی
برداشت و آن را با خودش برد
انگشتر مامان من بود از ازدواجش یادگاری
شاید که با آن رفته باشد
آقا کلاغه خواستگاری
از صبح صدتا زاغ و گنجشک در رفت و آمد توی باغ است
من مطمئنم هستم که امشب
دامادی آقا کلاغ است🙃🙃🙃🙃