2733
2739
عنوان

دعوا

228 بازدید | 34 پست

سلام بچه ها اومدم داستان امشبمو درست تعریف کنم تا شما قاضی ماجرای من بشید.

دیشب سر سفره بودیم که یهو گوشی شوهرخواهرم زنگ خورد چون گوشی نزدیک همسر من بود برداشت اما قبل دادن عین بیشعورا صفحه رو‌نگاه کرد تا ببینه کی زنگ میزنه.ازین کارش ناراحت شدم و اروم گفتم چرا این کارو کردی در کمال بیشعوری گفت ادم به عن خودشم نگاه میکن...

عصر اومدم خونه مامانم که ابجیم گفت:خواهری من ازون رفتار شوهرت ناراحت شدم و یه جورایی بهم توهین شده. شب که همسرم اومد بردمش تو اتاق و ایت قضیه رو بهش گفتم و فقط میگفت کص شر نگو و برو گمشو اون طرف وقتی گفتم ابجیم ناراحت شده گفت خب به ک...م و وقتی از اتاق در اومدم جلو خوانوادم بهم گفت گاو و رفت نشست گوشه خونه.ازون جایی که گل زعفرون داشتم کل خوانوادم نشسته بودن کمکم میکردن بعد مامانم به همسرم گفت حامد اقا جان پسرم بیا کمک کن تا بعد  شام بخوریم اما جواب نداد دوباره تکرار کرد گفت حوصله ندارم و میخواست منو گشته ببره خونه اما من گفتم گشنمه بزار شام بخوریم بعد که یهو بلند شد و رفت گریم گرفت و از روی عصاب خوردی گفتم درجواب اون حرفم راجبه ابجی گفت به ک...م که شوهر خواهرم ناراحت شد و کلا میخواد حال همسرمو بگیره زنگ زدم به مامانش که حقو داد به پسرش بعد ابجیم باهاش حرف زد حقو داد به من.

حالا بگید فردا که اومد دنبالم برم باهاش یا نه؟

چی بهش بگم که از رفتارش پشیمون بشه؟!

با کینه شوهرخواهرم چیکار کنم؟

اصلا با این که مادر شوهرم همیشه طرفه پسرشو میگیره من برم خونش یا نه؟!

کمک کنید تورو خدا

خدایا خودت پناهم باش  


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2740
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز