خودم
ن اینک بخام تعریف کنم و اینا
ولی چون با عشق ازدواج کردیم؛و این عشق تو این چهارسال بیشترم شده؛هیچوخت هیچ بی احترامی ب هم نکردیم؛تا حالا قهر نکردیم؛بحثهای کوچیک داشتیم؛ولی با حرف زدن حل شدن
ازدواج جاریمو برادرشوهرم
هزارماشالله هزارماشالله هزار ماشالله
لذت میبرم میبینمشون
تودوروریام ازدواجی ک بابادل خودم باشه ندیدم بنظرم زندگی مشترک بایدپرازعشق واعتماددوستی بین دونفرباشه ک من این صمیمیت روندیدم دور ورم وهمش یه جورتظاهره...دورورم کسی نیس ک باعشق ازدواج کرده باشه
پدربزرگ و مادربزرگم. تا زمانی که مادرجون کنار دستش نمی نشست، آقا جون به غذا لب نمی زد، همیشه ایام خونه تکونی به مادربزرگم می گفت شما فقط بشین دستور بده، من خودم همه کارها رو انجام می دم. زمانی هم که پدربزرگم آلزایمر گرفته بود هیچ کس رو جز همسرش نمی شناخت.
به جرات میگم هییییچ صددرصدی وجود نداره
منتظر صد نباشید
ازدواج دایی و زن دایی نامزدم
فوق العادن فوق العاده
عجیب عاشق همن یه نینی خوشگل دارن و وضع مالیشونم عالیه در واقع میتونم بگم هیچی کم ندارن تو دنیا و دلشونم خوشه
بدترین وگندترین ازدواج .ازدواج خاهرموپسرداییم ..چ خیال باطلی داشتم فک میکردم چقدرخوشبختن اخرشوهرش خیانت کرد....یکی دیگه ش ازدواج پدرمادرم چون هیچوقت توخونه ارامش نداشتم حدااقل ازوقتی بزرگ شدم ازدوم دبیرستان ارامش ندیدم توزندگیم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
