امروز شوهرم برا اولین بار بعد از هفت سال زندگی مشترک من و کتک زد، دخترم و هل داد بچه هم با پست سر اوفتاد رو کف سرامیکی منم بچم و بغل کردم و گفتم احمق کثافط بچم و کشتی بعد محکم یه لگد به من زد و گفت به من میگی احمق کثافط بهش گفتم ازت متنفرم لگد بعدیو محکم تر زد گفتم تلافیشو سرت در میارم هی بهم لگد میزد منم فقط دخترم و محکم تو بغلم گرفته بودم که به اون آسیبی نزنه تو یه شهری هستیم و خونه سازمانی که همکاراش همسایه دیوار به دیوارمونن منم جیکم در نیومد که صدا بیرون نره آبرو ریزی نشه، ولی دخترم جیغ میزد میگفت نزنش اونم میگفت طلاقت میدم اگه تخمه حرام نیستی برو طلاقت و بگیر میگفت میدونم از من متنفری
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
به قران اگه یروز یه مرد روم دست بلند کنه به خاک سیاه مینشونمش کاری میکنم روزی ده بار به خودش بگه گوه خوردم
صبحانه را میتوان با دسر عاشقانه های شیرین میل کرد...وقتی الکی حواسم را پرت روزنامه خواندن کنم و از فنجان تو چایی بنوشم و بعد با کلی اب و تاب بگویم: عجیب است...چقدر چای امروز خوش طمع شده...! چشمانت به خنده بیفتد ولقمه نیمه گاز زده ام را از دستم بگیری و بگذاری دهانت و بگوویی:عجیب تر اینکه نان و مربای امروز هم طمع هیجان انگیزی دارد و هضم،این مزها های ه عجیب،بوسه ای میخواهد که که از ابتدای صبح روی لب های جنابعالی دارد زبان درازی میکند!! بابا تیکر رژیمه ،من مجردم هنوز شوهرم کجا بود که حامله بشم بابا