برادر شوهرم همش ماشین ما را میگیره میرن گردش الان میگه ماشین را بده شنبه شوهرم گفت منو برسون بعد ببر گفت با اسنپ برو بعد گفت آرام تا شب بیرونه بعدش دست اونه گفت به من چه با اسنپ برگرده اعصابم از پررویی اش خرد شد اصن از رو نمیره شوهرم هم هرچی میگی بش نده بی فایده اس با محبت گفتم با دعوا گفتم