داشتم خاطره یه دختری رو می خوندم می گفت دیدم تو خیابونی که خونشون اونجا بوده نون ریخته بودی زمین اینم جمع کرده گذاشته تو ظرفی با آب یه طرف برای پرنده ها بعد یه نفر اونجا دیدتش عاشقش شده اومده خواستگاریش پولدار هم بوده😐
کسی تونی چیزی تو خیابونشون ریخته بیاد بگه من جمع می کنم😂😂
😂😂
چرا تورو صدا برنیم اخه 😁
از 😂😂😂
آشغالا
فقط شاید طرف پولدار نباشه
پیشونی منو کجامیشونی
اون دیگه قسمت بوده به نظرم
مهربونی هیچوقت گم نمیشه
اون قسمتش بوده به خاطر مهربونيش😁 تظاهر فايده اى نداره
شما همون فكتاى پزشكى رو بنويس شايد يه اقاى دكترى داشت رد ميشد از اينجا توجهش جلب شد ول كن نون و اينا رو
کارتون جواب میده
دعای پرنده ها بوده در حقش
بگو بیاد بزنه تو سره من با این شوهر انترم😐
حالا ما باشیم جمع کنیم طرف میگه گداست ته تهش یه پونصدی میندازه طرفمون🙄
خاک برسرمن فقط تو حیاط نون میریزمبرا پرنده ها ازرفردا میرم توکوچه نون میریزم
بعد یکی میبینه آدم و فک میکنه آشغال جمع میکنی
یهو از ازدواج منصرف میشه
از بعد دیگه بخوای نگاه کنی😂
