دو کچل همقطار و هم خانه/از قضا یافتن یک شانه/
کچلی داشت یکی دو مو بر سر /وان یکی طاس چون مرمر/ این یکی گفت شانه مال من است / دیگری گفت این حلال من است / برسر شانه شور و غوغا شد /
قیل و قال و نزاع پیدا شد / گفتگو چون به امتزاج گرفت / کار مشت لگد رواج گرفت / لیکن افسوس درمیان جدل / آن دو مو کنده شد زفرق کچل / دوسه مو بر سرش اگر هم بود / اندر آن گیر ودار شد مفقود