سلام خانما یه چند وقته یه اتفاقی افتاد بین همسرم و مادرش بحثی شده..و شوهرم حاظر نیست بیاد خونه باباش خیلی باهاش صحبت کردم ولی فایده نداره....
تو این مدت من با مادرشوهرم هر روز تلفنی حرف زدم تا امشب که خواهر شوهرم زنگ زد بیایید بریم خونه بابا که دور هم باشیم...منم گفتم خبر میدم...که شوهرم راضی نشد..یه نیم ساعت گذشت مادر شوهرم زنگ زد بیایید اگه نیایید دیگه تو روتون نگاه نمیکنم گفتم مامان یه روز دیگه میاییم پسرتون خسته اس, گفته یه روز دیگه میاییم که شوهرم شروع کرد حرف زدن از طرف من قول نده من نمیام منم فوری گوشیو قطع کردم.بهش گفتم این چه کاریه ٬میگه من نمیام خواستی خودت برو تنها...دوبارره زنگ زدم مادرشوهر که داشت گریه میکرد بهش گفتم مامان جون گریه نکن خودم میام پیشت بهت سر میزنم گفت نه تو ناراحت نباش نمیخوام بخاطر من محمد ناراحتت کنه گفتم نه بابا من میام تنها میام خلاصه یکم باهاش صحبت کردم قطع کردم...(اینم بگم بحثشون سر اینه که بین بچه ها فرق میزارن)
الان من چیکار کنم اصلا دوست ندارم رابطه ها خراب بشن من اینجا غریبم نمیدونم چیکار کنم شوهرم خیلی آدم خوبیه ولی میگه خیلی بهم بر خورده که اینجوری کردن.
از حق نگذریم خوانواده شوهرم خیلی خوبن اهل دخالت اینا ام نیستن خب شده بعضی وقتا دلخور بشیم از هم ولی زود مشکلمون حل شده
تورو خدا یکم از تجربه هاتون بگید میترسم بدون شوهرم برم فک کنه پشتشو خالی کردم از طرفی ام میترسم رابطه منو خانوادش بد بشه...خیلی بلاتکلیفم