من از دبیرستان کار میکردم
دوبار هم عاشق شدم ک به بد شکست خوردم و اخریشم دوسال پیش بود
بعد اون دگ نتونستم عاشق بشم
هرچی خاستگار هم داشتم رد کردم چون واقعا از همشون بدم میومد
یکسال تو یه شرکت وابسته به صنایع دفاع کار میکردم ک رییسم متاهل بود میگفت زنم بشو و منم مثل پدرم دوسش داشتم ولی چون درخاستش این بود استعفا دادم و الانم خیلی دلتنگ همشون هستم
الان یجای دگ کار میکنم ک شرایط خوبی داره و تو تاپیک قبلم گفتم
ولی خیلی احساس تنهایی میکنم ،بدون حامی هستم
ازینکه رو پای خودم باشم خستم ،ازینکه کسی رو ندارم خستم
مامانمم همش سر نمازاش گریه میکنه و شاکیه ک چرا مجردم،شدیدا معتقده ک من خودما بدبخت کردم
حس و حال خوبی ندارم😞