2733
2739
عنوان

لعنت به این‌زن داداش

882 بازدید | 32 پست

دائم که حسود بود ..پیش همه بد من و خواهرمو میگفت به جرعت میگم که آرزوی اینو داشت هیچوقت منو خواهرم ازدواج نکنیم ...با اینکه کل محل خوب بودن مارو تایید میکرد_پسراش همش خونه ما هستن و وعده های غذایی مارو بیشترشو اونا میخورن اگه از غذا گیر یه نفر نیاد به اون بگیم غذا بیاره ...تو یه بشقاب کوچیک اندازه یه بچه دوساله غذا میاره که والا جلو بچه دوساله هم اون بشقاب رو بزاری قهر میکرد نمیخورد ...حرف من و خواهرمو و بقیه زن داداشامو پیش همه میزنع ....با اینکه وضع شوهر خودش خوبه ولی همش به دیگران حسودی میکنه ...تا حالا چندین بار تو محل دعوای بزرگ درست کرد ک کل محل جم شدن توخونه‌ما ...خدا لعنتش کنه و ....اگه‌بخوام بگم چه جونوریه تا صبح روز بعد برا نوشتن از بد ذاتیاش هست ..من که کلا از سر‌موضوعی که داشت دروغ میگفت باهاش دعوا داشتم پرو پرو توروم میگفت پا‌میشم چشاتو در میارم خفه شو و..... کلا باهاش قط رابطم امروز خونه مادرم بودم باز بد ذاتیه جدید انجام داد دارم آتیش میگیرم

دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد...

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

🙄

شیرین من بمان.. مگر این روزگار تلخ...   فرهاد خسته را به نگاهی امان دهد...   در زلف شب گره بزنم زلف مست را  ... شاید شوم به سوی تو راهی ...نشان دهد    حرفی بزن که عشق به هر واژه گل کند ... ما را نصیب دیگری از این زمانه نیس... با من از عاشقانه ترین لحظه ها بخوان ....حتی اگر هوای دلی عاشقانه نیس ...    با من بخوان ،تا این ترانه را با تو سفر کنم،  با من بخان تا در هوای تو  شب را سحر کنم ، با من بخوان😔😔
2728
2738
پسراش خونتونن و وعده های غذایی شما رو اونا میخورن!!!   عزیزم از این تعاریف مشخصه ادمای خوبی هس ...

از پسراشم بدم میاد چون حرفای مادرشونو میزنن و بد ذاتی های اونو انجام میدم بچهارو عین خودش بار آورده و حرفا و بی احترامی مادرشونو با ما دارن 

دلم می خواهد یک دختر داشته باشم.❣دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان. اسمش را بگذارم "گیسو" و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد "باران" هم داشته باشم. دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند. یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم. اسمش را بگذارم "آلما" و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش "گندم" را نکند. آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد. معلوم است، "خورشید"! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش "شبنم" زودتر از او سماور را روشن کرده، "شادی" را بیدار کرده و به "نسترن" رسیده. دلم میخواهد در حیاط خانه م "ترانه" بخواند و "بهار" برقصد. "نگار"م خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان "الهه" مجذوب چشم هایش شده م. دلم چقدر دختر می خواهد. روزهایم بی "سحر"، شبهایم بی "مهتاب"، آسمانم بی "ستاره" و زندگی بدون "افسانه" ممکن نیست. تازه یک "ساقی" هم میخواهم تا سرم را گرم کند و "همدم" تا درد دل هایم را برایش بگویم. "رویا" می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم. دلم میخواهد یک دختر داشته باشم. دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم. هیچ اسمی توصیفش نکند. همه چیز باشد و هیچ نباشد. از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود. رهای رها باشد! آری، انگار دلم می خواهد دخترم "رها" باشد...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز