زایمان خیلی بدیم داشتم بیمارستانمم اصلاخوب نبودشوهرمم اصلاخوب نبودمثلاسه روزبودزایمان کرده بودم رفت خونه مامانش که باشوهرخواهراش بره بیرون فامیلاشونم اونجابودن وقتی فهمیدم بهش گفتم چرارفتی دوتامحکم زدتوگوشم بالگدهلم دادکه به توربطی نداره😭😢خیلی دلم شکست توسه چهارروزگی بودم منم رفدم توحموم میخاسم خودموبکشم دست خودم نبوددلموخیلی شکست بخاطردخترم پشیمون شدم اینم بگم من ازخانوادم خیلی دورم فقط من اینجامومادرشوهروخواهرشوهرایناکه خیلیم باهام بدن ،،بخاطراینکه راهم دوره اندفعه رفتم خونه مامانم دوهفته وایسادم الان اومدم دیشب رفتیم خونه مادرشوهرم اینا انقدباهام سردبودن خودشوهرم اصن ی جوریه حالابگذریم دوس دارم شوهرم سمت خودم باشه خودم ازین افسردگی دربیام دلم خیلی شکسته خیلی ناامیدم دلم به هیچی خوش نیس 😢😢😭😭😭☹
عزیزم اخی تواین وضعیتت نی نی دارشدن تون باید شوهرت خوشحال باشه سه نفری باشید چرا اینجور میکنه
از اول چرا نرفتی خونه مادرت؟؟؟؟
چیکارکنم توروخداهرکس راه حلی داره بگه
حتما برو مشاوره
مشکلت زیاده
همینه دیگه منم بچه دار شدم خیلی مشکلاتم بیشتر شد مسئولیت بچه هم گردن مادره .خوشبحال مردا
چی بگم والا
من اگه یه شوهر اینجوری داشته باشم صدسال نمیخوام طرفم باشه. خیلی درکش پایینه که با زن تازه فارغ شده اینجوری رفتار میکنه .
ز در محبت وارد شو
خودت و خونه رو شاد کن
ببین مثلا شوهرت از سرکار اومد بچه رو بردار برو استقبال با لحن بچه گونه بگو سلام باباجونم خوش اومدی
شوهرت رفت حموم حوله رو براش گرم کن رو شوفاژ یا بخاری ببر براش
غذای مورد علاقه شو پختی براش تزیین هم بکن
ببین کیک دسر یا شیرینی چی دوس داره براش بپز
براش انار دون کن تو کاسه خوشگل ببر براش
لیست خرید فرستادنی براش لیست خالی نده عشقم عزیزم لظفا بوس اینا باشه
کارای کوچولو موچولو دیگه
یه مدت کل کل نکن
بزار رام بشه بهد خودتم دیگه کاراتو کمتر کن وظیفه ت نشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
