سلام چند وقت پیش دیدم که شوهرم عکس بد دیده ولی به روش نیوردم بچه ها گفتن چیزی نگو روش به روت باز شه چون کاری از دستت برنمیاد
حاملم الان خیلی حساس شدم خواهرم چند روزی خونمونه خیلی رو این دوتا حساس شدم میدونم هیچی بینشون نیستا ولی این فکرای بد دست از سرم برنمیداره
گفتم ابجیم تو اتاق ما نیاد بخابه شوهرم گفت نه زشته گرمه بعد ابجیم گفت اینجا گرمه بعد شوهرم گفت بیا تو اتاق ما بخواب
اینم بگم ۱هفته خونه مامانم بودیم کلا دور شدیم از هم فقط کنار هم خوابیدیم پتو جدا
اینم بگم رابطمون گرمه ولی خیلی تعجب کردم یه هفته رابطه نداریم اینقدر راحت گفت ابجیم بیاد تو اتاق
یعنی تا ۱۰روز دیگه که ابجیم اینجاس بازم رابطه نداریم
سرابجیم بحثمون شد که گفت تو خیلی شکاک شدی مریض شدی مثل خواهرمه و این حرفا گفت بهم اعتماد نداری گفتم نه بیا تا ثابت کنم اون عکس های بدی که نگاه کرده تو مرورگر بود نشونش دادم گفتم بخاطر این دیگه خیلییییی عصبی شدم و پا شدم رفتم تو اتاق زیر پتوم
شوهرم احمقمم هم عادی پاشد اومد سرجاش خوابید
الانم خوابه 😐😐
الان دارم میترکم
چرا اینقدر سرد شده؟چرا اینجوری برخورد کرد؟هیچ توضیحی نداشت بده؟هرشب شب بخیر میگفت الان هیچی😐😐
فقط دارم زیر پتو یواشکی گریه میکنم