ما ۸ساله ازدواج کردیم اما برادر شوهرم که بزرگتره ۱سالی میشه عقدن .خیلی جلو ما کلاس میزاره که زن من خوبه زن من خانومه کاریه .همش داره یه جورایی اونو تو سره من میکوبه واقعا برام عذاب آور شده رفتن به خونه مادرشوهرم به نظرتون چجوری رفتار کنم من
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اوؤوووووف منم یکی شو دارم وای وای دیونم کرده حالا کاش چیزی بلد باشه یا از من سرتر باشه.ولی خیلی حسوده درصورتی که جاریم خیلی اینجوری نیس.شوهرم واسه سالگرد ازدواجمون هفت النگو گرفت ماه بعد رفت سه تا واسه زنش خرید.بعد میگفت النگو زیادش بدرد نمیخوره مثل غربتاست
زنش ۷سال از خودش بزرگتره خیلی قیافه افتاده ای داره ولی خیلی زبون بازه همرو کشیده سمت خودش منه بدبختم اصلا سیاست ندارم بخدا وگرنه هم از اون خوشگلترم هم خوش اندام تر
من ۲تا بچه دارم خیلی نمیتونم تو خونه مادرشوهرم کار کنم اما اون پامیشه کل کارارو میکنه منم میرم کمکش ولی نه خیلی برادر شوهرمم عاشق زنیه که پاشه خونه مادرشو آب وجارو کنه بارها اینو گفته از وقتی دیده زنش داره کار میکنه من نمیتونم کمک کنم زورش میاره هی میگه بیا بشین توهم بیا کار نکن واسه چی پامیشی اینجوری میگه که یعنی چرا این نشسته تو کار میکنی ؟درک نمیکنه که من با وجود کار خونه نگهداری از ۲تا بچه وشوهر ودردسراش کار در منزلم انجام میدم شروع میکنه به زر زر کردن