چه کار کنم خسته شدم از منت خواهر شوهر از فضولیاشون دخالتاشون با این شوهر احمقم ..خواهر شوهرم سوادش کمه در حد دوم ابتدایی بعد یه پسر 9 ساله داره همیشه میاره سر من که درساشو بگم انقدم پسر شلوع و بی ادبیه خودمم بچه کو چیک دارم خیلی واسم سخته اونروز دوباره پسرش اومد منم گفتم حوصله ندارم برو کارام زیاده نمی تونم خواهر شوهرمم ناراحت شده رفته پیش مامانش گفته حالا اینا بماند شوهر احمقم امروز رفته هویج و به خریده داده به این خواهر شوهرم که برامون مربا درست کنه الان زنگ زده به من میگه برو کمک یعنی آتیش گرفتم انقد حرص می خورم همیشه باید منت آبجی گوشت تلخش سر منه بدبخت باشه