من اهل گله نیستم ولی دیدم اینجا خیلیا از خانواده شوهرشون گله دارن
گفتم منم یکم باهاتون درد دل. کنم بلکه سبک بشم
میدونم غیبته میدونم کارم درس نیس ولی بخدا. ب جونم رسیده
ن میتونم ب. خانوادم بکم ن میتونم ب شوهرم بگم
میخوام ب. شما بگم اروم بشم
اگه حوصله داشتین ب ماجرای پنج و خوردی ساله من با خانواده. شوهرم گوش بدین بمونین
از قبل تایپ. کردم
بفرما
بفرما
بگو عزیزم گوش میدیم
وقتی نامزد بودیم مادرشوهرم بهم گیر داده بود میگفت ابروهاتو بردار من مدرسه میرفتم و دوس نداشتم تو فرم مدرسه قیافم زنونه باشه از قیافه با ابروی دس نخوردم. راضی بودم نقصی نداشتم هی گیر میداد. بهم
شوهرم حرفی نداشتا ولی اون گیر میداد. یه بار گفت ابروتو بردار تا خوشگل بشی منم ب شوخی گفتم قیافه خودم ک خوبه
اون بهش برخورده بود. واویلا کرد رفته بود ب همه گفته بود عروسم زبون درازی کرده
از اونجا حساب.دستم اومد ک جواب حرفاشو ندم چون. میذاره ب حساب زبون درازی
بگو
بگو ابجی
بزار گوش کنم
اگ میخوای بمونیم تو تاپیکت تند تند بزار
لایکم کنیگ
کنار شوهرم حق ندارم بشینم چون مادرشوهر و پدرشوهرم میگن اینکارا عیبه چون. افکارشون. قدیمیه
جانم
وقتی دوران عقدمون. خونشون. میموندم میگفت سر ساعت ده صبح باید. پایین باشی
تمام کارای خونشو میگفت ک من انجام بدم مثل یه کلفت باهام برخورد میکرد بخدا
عجب آدمهایی هستن 😦
یه روز ساعت ده شد. ده. و نیم زنگ زده بود ب مامانم و. کلی دعوا راه انداخته بود ک دخترت میاد اینجا کمکم نمیکنه و چه وضعشه و. فلان
