سلام
ممنون که اومدین.
خیلی دلم میخواست درد و دل کنم و از غصه هام بگم. فک کردم اینجا ازهمه جا بهتره.
هیچکس منو نمیشناسه.
الان درونم پر از استرس و ناراحتیه. مامانم مدتیه که مریض شده و میترسم که آخرش خوب نباشه. قبلنا خیلی امیدوار بودم و اعتماد داشتم به خدا و ائمه که تهش درست میشه و همه چی به سلامتی مامانم ختم میشه.
اما الان اوضاع سخت شده و ترس منم زیاد.
میدونم همه یه جورایی درگیرن تو زندگیشون ولی واقعا سلامتی عزیزانت با هیچی قابل مقایسه نیس.
نمیتونم دلمو قرص رحمت خدا کنم. بدم میاد از این حالتی که دارم.
نه میتونم درست گریه کنم نه میتونم خودمو و افکار منفیمو درست کنم.
به هر روشی که میشنوم میخوام چنگ بزنم تا مامانم خوب بشه.
الان اومده بودم درباره گانودرما بخونم ببینم نتایج نی نی سایتیا چطوره؟ دیدم انقدر تبلیغات کردن و حرف راست و درست گم شده و نمیشه تشخیص داد که کی راس میگه دلم بیشتر گرفت. دیگه حتی انگار بهم رحم هم نمیکنیم.