شب نامزدیم شنل نپوشیدم رو لباسم و مجلسمونم مختلط بود و لباسمم خیلی بااااز.
ولی خب بعدش بابام انقد کتکم زد ک حالم جا اومد
هم حق طلاق گرفتم هم مهریه زیاد
با اینکه لاغر نیستم لباس عروس گل برجسته پوشیدم چون دلم میخواست
برای عقدم رفتیم مسجد خطبه رو اونجا خوندیم خیلی حس خوبی داشت😊
من عروسی نگرفتم البته عقدم تو تالار و مفصل بود فقط لباس عروس نپوشیدم ولی همون عقدم دوست نداشتم و اصلا پشیمون نیستم و حسرت کسیو نمیخورم بعد ۵ سال
منم عروسی نگرفتم عقدم مراسم بود وای عروسی نگرفتم یه پاتختی گرفتیم که قد عروسی خرج برداشت ....خیلی هم راضی ام برمیگشتم همون پاتختی رو هم نمیگرفتم میان میخورن بعدشم حرف پشت سرت میزنن ....حرف که هست همیشه حداقل ندی بخورن و چک قستش بمونه واسه ادم
دختر تکی هم هستم
چه جالبه سنت شکنی اکثرتون حذف تجملات بوده . خیلی خوب بود همه رو خوندم آرزو میکنم همگی خوشبخت باشید .
والا تصمیم گرفتم با یکی ازدواج کنم که خیلی اختلاف سنی داشتیم.یکی دوسال هم رابطه داشتیم واقعا عشق اول اخرم بود.ولی متاسفانه بهم خورد.نذاشتن.بنظرم بزرگترین سنت شکنی بود
یه ازدواج عجیب
جشن عروسی نگرفتم
دوسال خونه مادرشوهر تو یه اتاق زندگی کردم
جهیزیم کامل نبود وقتی رفتم خونم تا دوماه تی وی نداشتم
قصد داریم هیچوقت بچه دار نشیم
واکنش اطرافیانم هیچوقت برام مهم نبوده انقد حرف زدنو من اهمیت ندادم سوختن برا اوناهم عادی شده
