سلام دوستان ..لطفا از تحربیاتتون بگید با شوهر خودخواه و زورگو که به کل من رو از فامیل و خانواده جدا کرده و همیشه طلبکاره و محدود کرده جز نشستن و خوابیدن تو خونه کاری ندارم....یه پسر ۴ ساله دارم...دیگه عرضه بهم تنگ اومده ولی جرات رفتن ندارم از حماقتمه میدونم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
شوهر منم همین بود. تا سر کوچه میخواستم برم خواهرشو آویزون میکرد بهم. اونقدر روی حقم ایستادم که دیگه عادتاش از سرش افتاده. بعدها فهمیدم دست خودش نبوده تربیت خانوادگیشونه.
آخر مسیر زندگی هیچی نیست... زندگی همین مسیره. ازش لذت ببر. پسرای خوشگلم، مامان کوچولو عاشقتونه