من خودم خیلی سخت گیرم وبر عکس شمام.اما افرین بانو که زندگی رو اسون میگیری واولویتات هدفهای بزرگه ایشالله همیشه دلت شاد وزندگی به کامت باشه.
خرید جهیزیه منم همینطور بود فقط یه روز وقت گذاشتم، دقیقا یک روز😁یه روز با مادرشوهر و پدر شوهرم رفتیم تهران خرید کردیم و تمام، هر بار میرم خونه همسرم میبینم مادرشوهرم طفلک یه چیزی خریده گذاشته ،همه رو هم خودشون زحمت کشیدن چیدن، منم همش درس و امتحان دارم آخه
چرا اینجوری نگاهم میکنی بیشتر شوق و ذوق به خاطر تحصیلاتش و. جهازش و عروس شدنش میباره تا اینکه آموزش بده بهمون سخت نگیریم والا همه بدونن مامان باباشون بی دغدغه همه چی میتونن واسشون بخرن حرص و جوش نمی‌زنن حرص و جوش رو اونی میزنه که مامانش پیر و مریضه نمیتونه واسش بره خرید اونی میزنه که پول نداره اگه یه چیزی رو خوشش نیومد بره دوباره بخره حرص و جوش رو اونی میزنه که باید طبق بودجه خرید کنه و بدونه با پولش چی بخره چی نخره تازه اونایی که میخره چه قیمتی بخره که پول واسه ضروریات کم نیاد یا مثلا چیو اول بخره چیو بذاره اگه پول زیاد اومد بخره حرص و جوش نزدن و سخت گیر نبودن تو شرایط خوب کار سختی نیست
من فصل امتحاناتم بود،نمیخواستم به مامان اینا هم فشار بیاد.دست مامان درد نکنه،سنگ تموم گذاشتند انصافا.هر چی نیاز بود با جنس خوب تهیه کردند.
مبلم رو دوست نداشتم،امسال بعد از شش سال زندگی عوض کردم.ویترین هم رد کردم رفت.
اصلا ارزشی نداره که آدم بخواد ناراحت بشه و غصه بخوره.
من مامانم ازوقتی کوچیک بودیم منوخواهرم شروع کردبخریدکردن جهیزیه برامون طوری ک وقتی ک عقدکردم کالاهای بزرگم فقط مونده بود ک دیگ واسه اونا خودمم همراهشون رفتم براچیدن هم مامان وخواهرم وعمه هام وزنعموهام.
نه من از مشکلاتم هیچ‌وقت تاپیک نمیزنم چون اینجا کمکی بهم نمیکنه.
ببخشید اگه تاپیکم باعث شد یاد خاطرات بدت بیفتی نمیدونم وضع مامانت چطور بود یا چرا این کارو کرد ولی میدونم این چیزا هیچ‌وقت تضمین خوشبختی ادما نیست تو میتونی با رشد و بالاتر کشیدن خودت کاری کنی که حتی مادر و خواهرت هم حسرت داشته ها و علم و هنرت رو بخورن نه اینکه تو حسرت چهارتا تیکه جهاز و سیسمونی خواهرت رو بخوری البته میدونم دردت جهاز نیست و دردت بیشتر تبعیضیه که بین تو و خواهرت گذاشتن ولی میتونی گذشت کنی و با رفتارت شرمندشون کنی حسابی
