2733
2739
عنوان

دلم ب اندازه یه دنیا گرفته.....

82 بازدید | 1 پست

چی میشد منم مثل دخترای توی داستانا و افسانه ها بودم اونوقت یه آدم از یه جای دنیا پیدا میشد و عاشق و دلباختم میشد بعد من تمام سختیای زندگی که تا اون موقع داشتمو فراموش میکردمو با اون آدم یه زندگی عاشقانه رو تا آخر عمر تجربه میکردم...یه زندگی عاشقانه با پایان خوش....!!!اما اوج درموندگیه یه زن اینجاس که دنیا سرش داااد میزنه آهااای دختری که تو خوابی بیدار شو حقیقت زندگی اینه...این زندگیه توعه اینجا خبری از حرف و بوسه های عاشقانه نیست...اینجا قولایی ک میدن عملی نمیشه..اینجا چشمها دروغ میگن...اینجا آدما نقاب میزننو دقیقا روزی که بهشون احتیاج داری،به دلگرمیو بودنشون نیاز داری اون نقابو برمیدارن...به حقیقته زندگی خوش اومدی ..!.قلبم گواه میده ک گردباد بزرگی تو راهه..گردبادی ک من دوتا راه بیشتر در مقابلش ندارمیا اینکه گردبادو مهار کنمو این وضعیتو از نو بسازمیا اینکه زندگیمو جمع کنمو برم جایی ک خبری از این گردبادها نباشه...ای کاش من (سما) نبودم...اونوقت کل صورت مسئله رو پاک نیکردم و عقب میکشیدم..شاید همیشه در صحنه موندن و جنگیدن جواب نمیده...نمیدونم!تو این روزها فقط کسی میتونه حال من رو درک کنه که مردش زن دیگه ای رو بهش ترجیح داده باشهیه احساس غیرقابل توصیف و وحشتناک...ترحم،درد و عذابی وحشتناکه...اما تو این روزا دلم میخواست حتی شده با ترحم  با من خوب باشه از روی ترحم محبت کنه و دست نوازشی به سرم بکشه...من حتی به ترحم هم نیاز داشتم تا اون من رو از این حس و حال بد نجات بدهخدایا چطور باید زندگی رو ک تمام گوشه هاش ردپای زن دیگه ای بود رو برای خودم میکردم؟اصلا شدنی بود؟شاید احمقانه بود اما هرشب دلم میخواست ک بغلم کنه و حتی به دروغ بگه تمام زندگی من تویی بدون تو زندگی برام سخته..اما اون حتی سمت من برنمیگشتو خوابش میبرد و دوباره من میموندمو تنهایی ک یک عمر منو اسیر خودش کرده بود...

خسته شدم از خدا خدا کردنو جوابی نگرفتن

خییلی خستم

خیلی دل شکسته

۲۰ سالمه اما دیگه هیچ امیدو آرزویی ندارم

کاش میشد زندگیو تموم کرد کاش زندگیم تو همون روزایی ک میگفتیمو میخندیدیم تموم شده بود ..

ن با این همه غصه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز