همسرم بنده خدا اومد دستمال در بیاره از جیبش خیش عرق بود پیشونیش من فکر کردم داره کاغذ در نیازه زیر چشمی فقط سفیدیشو دیدم یهو گفتم وای سوالات نو نوشتین 😑😑😑
بدبخت کپ کرد گفت ن دستماله
یه جاشم توی حرفاش اومد گفت من ن ولخرج ن کم خرج کن دوس دارم همه چی متعادل باشه
نذاشتم حرفش تموم بشه گفتم آها خسیسن پس
یه اخمی کرد گفتن رفتن ک رفتن 😂😂😂
خدایی خسیس نیس ولی نمیدونم چرا خیلی بهش برخورد اونموقع