2737
2739

منو شوهرن دوست بودیم رفتیم تو اتاق صحبت کنیم منم یه عروسک فیل داشتم با خورتوم بلند شوهرم داشت با عروسکه قلقلکم میداد چون اعصابم خورد شده بود سر مهریه بهد اومدیم بیرون نشستیم یه دفعه شوهرم گفت دلارام فیله عجب خورتومی داشت انگار نه انگار داماده 

قیافه شوهرم   

قیافه من   

قیافه مهمونا  


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سر خاستگارای قبلیم 

اولین خواستگارم مامانش توو مسجد گفت ب مامانم منم شنیدم اینجوری شدم😀زنه دید دیگ زنگ نزد چقدرم منتظرش موندما اخه پسره خوب بود

ی بارم از روز قبل یوبس شده بودم عاقا گفتم تا خواستگارا میان برم دستشویی بلکه فرجی بشه

رفتم تا اومدم بیرون دیدم خواستگارا توو حالن حالا من با تی شرتو سرباز اومدم بیرون .فقط چرا سکوت کرده بودن نمیدونم مامانم گفت خاک تو سرم تو توو اتاقت نبودی بدو رفتم اتاقم اونم خودم رد کردم

2728
یکبارم به یکی از خواستگار هام گفتم من واسه ایندم هدف ها و ایده هایی دارم و کارهایی می خوام بکنم که ا ...


 🤣🤣 چقدر سِری 

یه معلم دینی تو دبیرستان داشتیم ، میگفت اگه یه مرد تو خیابون صداتون کرد ، نگین بله ! بگین  هان .  شاید همون لحظه داشته صیغه میخونده!                                                        اون اولین درس زندگیم بود ..😂🤭

اخ اخ یه بارم یکی اومده بود خونمون من فکر نمیکردم شیرینی بیارن ولی خب اورده بودن منم جای پیش دستی هارو بلد نبودم(اخه کار خونه نمیکنم اصلا) کل کابینتارو ریخته بودم بیرون ک پیدا کنم خواهرمم از تو اتاق قایمکی امار میداد کجارو بگردم (در همه این مراحل مامان پسره مات مات با تعجب نگام میکرد ) اخرشم یه چیز گذاشتم جلوشون بیشتر شبیه خورشت خوری بود تا پیش دستی 🤣🤣🤣

اخی ،یادش بخیر میخواستن منو بزور بدن به یه پسری. وقتی رفتیم حرف بزنیم. داداشم جلو در اتاق نشسته بود که من نپرونم پسررو..(خیلی کیس خوبی بود فقط من عادت ب پروندن دارم)

هیچی دیگه رفتیم صحبت کردیم ،میگف رنگ مورد علاقت چیه 😂😂😂منم کلی وراجی کردم. اونشب نتونستم بگم جوابم منفیه.ولی بعد شمارشو گیر اوردم گفتم زورکی بوده. بیچاره کپ کرد پست سرشم نیگا نکرد

بعد یه هفته ک خبری ازشون نشد ،دیگه همه فمیدن من پروندمش. دیگه ازون ببعد زور نگفتن

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها... 
من روز بله برونمون بود که 17سالم بود و 12سال پیش،دستام یه من مو داشت یکی نبود بگه بنده خدا،خیره سرت ...

حالا تو خوبه 12سال پیش بوده...من همین 3سال پیش بود بله برونم با سیبیل و ابروپاچه بزی و یه مانتوی مسخره از شدت استرس انتخاب کردم پوشیدم بعد دخترعموم که تازه عروس بود با ارایش و لباس شیک پیشم نشسته بود بعد دایی شوهرم اومد تعداد مهریه رو سوری بده امضا کنم گفت شما عروسی یا ایشون؟اشاره به دخترعموم😐😐😐😐

میشه یه صلوات مهمونم کنی؟ خیر ببینی الهی❤
2738

منم یه خواستگار داشتم برای آشنایی بیشتر چند جلسه با هم رفتیم بیرون یه سری رفتیم باغشون...مادرش گیلاس از درختشون چیده بود اومد پیش من گفت عزیزم بردار منم یه دونه برداشتم برگشت گفت بیشتر بردار، برای نامزدتم بردار منظورش پسر خودش بود... منو میگی هنگ کردم 😂😨

تازه پسرشم نزدیک من نشسته بودو با این جمله ی مادرش رو ابرا سیر میکرد، داداشمم اینجوری بود 😤😠

من رویای آتش میبینم؛ آن رویاها با اسب گره خورده است که هرگز خسته نمی شود.
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687