بعد که اومدیم بیرون نشست جفت بخاری باباشم خاب بود پسرم‌گف مامان داااااغه باباش تو خواب گف صبر کن تا سرد بشه🤣🤣🤣کلا شوهرم سخنگو خوبی هست تو خواب منم همیشه جوابشو میدم شما هم بیلید بگید خاطره و سوتی های خابالوییی🤣🤣🤣
چند شب پیش بیدار شد گفت باید از تونل رد بشیم گفتم کدوم تونل گف همون تونله که گفتی😐😐😑😑😑
پسرخاله منم تو خواب حرف ميزنه جوابم ميده
يبار داشت ميگفت حديث خونه از من تو بيا
نشستم كنارش گفتم نه نميام تو خيلي بيشعوري
در كمال ناباوري گفت بابات بيشعوره
يه صحنه فك كردم بيداره فيلم بازي ميكنه😑😑
زدم توو سرش مثل اينكه واقعا خواب بود
بیارشوهرم خواب بود منم تونی نی سایت ییهوتوخواب گفت حالاحتمابایدبریم گفتم چی میگی گفت بایدبریم گفتم کجا گفت بایدبریم گفتم ارههه الان پامیشم حاصرشم😐😐گرفت خوابیدباز😑😑
شوهر من یک چرت و پرتایی تو خواب میگه که بیا و ببین
فقط الان حضور ذهن ندارم متاسفانه
خصوصا وقتایی که خستست طفلی خیلی حرف میزنه
خنده دار که نیست ولی
یبار دیدم شوهرم توخواب داره نفس نفس میزنه عرق میریزه بیدارش کردم
میگفت خواب دیدم داشتم میمردم توام وایساده بودی نگا میکردی😕😕
تو خواب میگفت پ😒😰
بخدا با این اوضاع اقتصادی مردا تو خاب حرف بزنن راه برن بخندن گریه کنن همش طبیعیه🤔🤔🤣🤣🤣
خاطره خوابالویی ک ندارم ولی یه بنده خدایی میگفت همیشه توی خواب از پله ها دارم پرت میشم پایین بعدش یهویی بدنمو عقب میکشم
شوهرمنم زیادحرف میزنه یه بارپشت بهش نشسته بودم گوشی دستم بودیهووسط خواب بلندشدنشست بعدم باصدتی خیلی بلندگف هوی مگه کوری؟یه سوتم زدگرف خوابیدمنم گوشی به دست وحشت کردم تاصبح ازش میترسیدم اوایل ازدواجمون بودیادش بخیر😃😃😃یه بارم وسط خواب بهم گفت بده آسیه بده آسیه اون خوب میگیره منم متعجب گفتم چیو؟گف دوربینو😀😀جالب اینجاس اصلاآسیه نداریم ما😀😀😀خیلی حرف زده یه باردیگم بهم گف کیمیاروالان گذاشتم بالابایدباللی بیارم صبحش عصبی گفتم کیمیاکیه باللی کیه اینجوری نگام میکرد😒😒خودشم نمیدونس منظورم چیه آخرش فهمیدم ازمحصولات شرکتشونه😀
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
