بچه ها ناخواسته باردارشدم شبی که فهمیدم تا سه روز بعدش کارم فقط گریه بود بعدش دوستام و خانواده دلداریم میدادن میگفتن یه هدیس از طرف خدا و زندگیتو شیرین میکنه و ازاین حرفا...نمیدونم چرا مثل بقیه مامانا نسبت به بچم مهر ندارم میترسم بعداز به دنیا اومدنشم همینطوری سرد باشم نسبت بهش
البته الان هرازگاهی وقتی لباس نوزادی میبینم یا بقیه راجب نی نی حرف میزنن یه لحظه یه حس شیرین میاد تودلم و ذوق میکنم بابت نی نی...ولی خیلی زود این ذوق کردن جاشو میده به ناراحتی و نگرانی و استرس واسه اینده😟
طبیعی بودجلوگیری؟
خوش بحالت
بچه اولته؟
چندساله ازدواج کردی؟ چرا دوست نداری؟ شوهرتم ناراحته؟
منم نمیدونم چیکار کنم بهتره😟
کاش من جای شما بودم 😭
همچین ک تکوناش حس کنی چنان دلت قنج بره، صدا قلبش
آرامشه واست
بزار تو شکمت تکون بخوره حسش هم میاد
بزار اولين تكونشو بخوره توي وجودت
مهرش ميشينه به دلت
من توي تاپيكام وضعيت بارداريمو شرايط سخت خانوادم رو گفتم ولي همه اش ميگذره و اون موجود توي بدن توعه همراهته هواتو داره
بزار اولين بار تكوناشو حس كني صداي قلبشو گوش بدي براش دنبال اسم بگردي باهاش حرف بزني همه اينا يادت ميرهمن ناخواسته شدم اونم تو عقد فكر كن بدتزين شرايط ولي الان دنيامه نيم ساعت لگد نميزنه ديوونه ميشم ديوونه وار منتظرشم
منم تو شرایط تو بودم و خیلی بدتر از تو اما الان عاشقشم و میگم من اینو نمیخاستم؟
