بچه ها بیاین گند هایی که تو خونه زدیم و شوهرمون نفهمیده رو بفرستیم..اول خودم

شستم 😖

من تو خونمون یا غذا درست نمیکنم یا اگه بکنم غذای جدید درست میکنم و خراب میشه😟😟بعد خودمم میخورم و به به و چه چه راه میندازم (به زور میخورم حالا)حالا کسی میتونه بگه بده گیساشو میکنم بابام بیچاره زیر لبی یه چیزایی میگه که من داد میزنم چیییییی چی گفتی و با صدای بلند اعلام میکنم هرکی نمیخواد نخوره مجبورتون نکردم که و همه بایه بغضی غدا خوردن رو ادامه میدن😈😈😂😂

🤗🤗🤗🤗

آخی چ با مزه اید 

دعا کنید ماهم عروسی کنیم از این خرابکاریا که کردم میام تاپیک میزنم دور هم میخندیم

اهان یه بار 

سوپ میپختم 

هود روشن بود بعد دیدین کنار دکمه هاش فلز داره اون داغ شد افتاد تو سوپ عاقا هر چی گشتم پیدا نشد تو سوپ 

تا سوپ صافی کشیدم 😂😂😂😂😂

اخرشم دادم به خوردش 

گفتم من سوپ ورمیشل دوست ندارم

چ..... کن زدم به برق 

در حالیکه میمیرم براش😂😂

منم با اینکه خونه بابامینا کار نمیکردم زیاد ولی از وقتی عروسی کردم تا جایی که یادم میاد هیچی رو الکی الکی دور نمیریزم گناه داره نعمت خدارو دوربریزی خیلیا مختاج همینان

حالا یه چیز دیگ بگم افتضاححححح

من اصلا تا حالا گوشیه شوهرمو چک نکردم اصلااااا

توی واتس اپ یه گروه فامیلی داریم 

گوشیم خاموش شد گفتم میشه با گوشیه شما برم گفت برو

داشت سر به سرم میزاشت

یدفه دستم رفت توی گروه همکارلش  صدامون ضبط شد رفت

نیم ساعت بعد فهمیدیم 

ومتاسفانه همکاراش صدا رو باز کرده بودن

منم همیشه میگم این آخرین باره اما درست نمیشم نمیدونم چیکار کنم خودمم ناراحت میشم 

یه هندوانه بزرگ خریده بود یادم رفت بذارمش داخل یخچال زیر  صندلی اشپزخونه مونده بود بدبخت هندوانه بعد چند روز منفجر شده بود انداختمش داخل سطل زباله بیرون ساختمون همسرم خیلی دنبالش میگشت 😁منتها مدام میگفت من یه هندوانه نگذاشته بودم توی یخچال ؟منم میگفتم نه خوب نذاشته بود داخل یخچال 😂😂زیر صندلی مونده بود دروغ نگفتم منتها حوصله توضیحم نداشتم فکر کنم هنوز داره دنبالش میگرده 

یبار داشتم پشت گردنشو اصلاح میکردم یهو دادش رفت هوا،نگو گردنشو زدم

منم الفراااار😁🏃‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️

منم یه بار جگرخریدیم یادم شدبزارم فریزر همون شبم مادرشوهرم سرزده اومدن خونمون گفتن وای وای چه بوی بدی میاد مگه اشغالاتونو نمیبرین هرشب شوهرم گفت چرا میبریم ولی نمیدونم بو ازکجاست اقا این جگره افتاده بود زیر میز غذاخوری منم کلا یادم شده بودیهو مادرشوهرم‌گفت شاید چیزی افتاده زیر کابینت هاتون اون رفت ب گشتن منم اونجا ک رفتم گشتم تازه‌جگرو دیدم سریع برداشتم بردم توحمام تو سبد لباسا انداختم ولی بعدش ب شوهرم گفتم

ایولا😂😂😂😂

منو بلایکید لطفا

ی بار تخم مرغ پشت ی چیزی تو یخچال بود فک کنم شیشه مربا بود بعد من شیشه مربارو برداشتم تخم مرغه تق افتاد شکست اوایل ازدواجمم بود فرش اشپز خونه رو ب اون سنگینی بردم بیرون شستم اومد گفت فرش ک تمیز بود چرادشستی گفتم حوصلم سررفته بود حس کردم کثیفه شستم تو ی شوک عمیقی فرو رفت بیچاره😂

ه  دفعه بخوام شکر یا نمک اضاف کنم تو ی چیزی تا نیومده تو اشمزخونه ب مقدار دلخواه اضاف میکنم اونم موقع خوردن میگه نمک نزدی ک منم میگم نه😁

ی بار هم لباساشو با رنگ های صورتی ملایم و ابی تحویلش دادم 😁

ی بارم زدم تلویزیونو انداختم البته این یکی خودش بود ولی بیچاره هیچی نگفت در کل هیچی نمیگه خیلی مظلومه😁

یبارداشتم رانندگی میکردم زدم به یه درخت 

خودشم پیشم بود گف زدی درماشینو داغون کردی

گفتم مگه چ شده ماشین خودمونه  ادم نکشتم که اصلا  بفکر پول تعمیرش نبودم بیچاره خشکش زد

حالاهربارمیشینم پشت فرمون میگه ماشین  خودمونه  بزن داغونش کن