لطفا خانمهای بااحساس تشریف بیارید

فراموش نمیشه

تمیم آدم بدی بوده ولی شما هم خیلی بزرگش کردی واسه خودت.امیدوارم هر چی که خیره پیش بیاد واست

ممنونم عزیزم..فکر نکن که من همیشه همینطور بودم..یادمه منم توی ۲۱ سالگی همینجوری مثل الان تو شده بودم..برای خودم از طرف یک بت ساخته بودم رابطه ما هم یک هفته بود...و به قول دوستمون چون همه چیز گل و بلبله و ادم اوج احساسه فکر میکنه اون شخص بهترینه...اگر خیلی احساساتی باشب بیشترین ضربه رو خودت میخوری مردها کمتر از ما درگیر حاشیه های احساسی میشن 

بعلههه پیدا میشه 

اونم نه توی رمان بلکه رئال

آرزو می کنم خورشیدِ زندگی ات را پیدا کنی و تمام ثانیه هایت از نور امید و عشق ، روشن شود ، ابرهای ماتم از آسمان دلت ، کنار بروند و درختانِ لبخند و آرامشت ، بار دیگر ، جوانه بزنند .
آرزو می کنم که دیگر ، هیچ آینه ای چشم های خیس و بغض های عمیق و چانه های لرزانِ تو را نبیند و هیچ پنجره ای شاهدِ دلْ گرفتگیِ روزها و شب های تو نباشد ،
از فرط اشتیاق ، اشک بریزی و از شوقِ داشتنِ کسانی که بیشتر از هرکسی تو را دوست دارند ؛ بخندی و به یُمن حضورشان ، شاد باشی .
آرزو می کنم شب هایت را با لبخند و امید بخوابی و صبح هایت را با انگیزه و عشق ، آغاز کنی و با بهترین حالِ ممکن به استقبالِ بهترین حادثه ها و عزیزترین آدم های زندگی ات بروی .
آرزو می کنم خورشیدِ جهانت را پیدا کنی و ناگهان ، همه چیز ، همانگونه شود ، که تو دوست داری ،
همانگونه که مدتهاست ، آرزویش را داری ...

آخرش یک نفر از راه می رسد که بودنش ؛ جبرانِ تمامِ نبودن هاست ،
جبرانِ تمامِ بی انصافی ها و شکستن ها ...
یکی که با جادویِ حضورش ، دنیایِ تو را متحول می کند .
جوری تو را می بیند ، که هیچ کس ندیده ،
جوری تو را می شنود ، که هیچ کس نشِنیده ،
و جوری روحِ خسته ی تو را از عشق و محبت ، اشباع می کند ؛ که با وجود او ، دیگر ، نه آرزویی می مانَد ، برایِ نرسیدن و نه حسرت و اندوهی برای خوردن ...
بعضی آدم ها ، خودِ معجزه اند .
انگار آمده اند تا تو مزه ی خوشبختی را بچشی ،
آمده اند تا دلیلِ آرامش و لبخندِ تو باشند ،
آمده اند که زندگی کنی ...