کاملااا سالم بود شدیدم شاداب یهویی جلوی رومون درعرص کمتر از ۲ دقیقه پرپر شد😔من بخاطر فوت بچه اولم بخاطر خفگی شدیدد ترس داشتم با اینکه شبا زود میخابید بعد دوسه روز اومد گفت بابا تو بخواب من شبا مواظبشم چراغو خاموش میکرد با چراغ قوه مواطبش بود بغلش میکرد ساعتهاااا راه میرفت بچم بخابه😔زردی داشت تا صبح مراقبش بود چشم بندش رو تو دسنگاه در نیاره😔میخاستم برم سونو اکوی قلب ازمایش میومد باهام 😔بچم دنیا اومد همرام اومدچقد از دکترم تشکر کرد کاری ک شوهرم نکرد😔میومد روزا دو دفعه میبردم شیر میدادم دخترمو بعدشم برم میگردند سرکارم😔هزارررررر تا خاطره خوبم امشب سردخونه اس هنوز نرفته دلم تنگشه کاااااش کاری از دستم برمیومد واسش....میشه خواهش کنم واسه شادی روحش صلوات بفرستین.😔😔😔😔