من ۵ تا خواهر شوهر دارم ۲ تا هم برادر شوهر . از اول زندگی که با خانمای برادر شوهرام صمیمی نشدم و ارتباطم فقط در حد تو مهمونی دیدنه ولی با خپاهر شوهرام رابطه م یکم بهتره و خیلی دوسم دارن به ظاهر چون پدر شوهرم و شوهرم پشتمن اونا هم به اجبار با هم خوبن حالا اون کوچیکه انقد بامن راحتو صمیمه که همه حرفای زندگیشو اختلافش با خواهراشو شوهرشو با همه کس به من میگه ومیدونه تحت هیچ شرایطی من حرفاشوجایی نمیبرم ولی از وقتی خونه گرفتیمو باردار شدم با من بد افتاده سنش خیلی از من بالاست وتو سن ۳۶ سالگی ازدواج کرده و الان نزدیک ۴۰ هستش و هنوز باردار نشدهیه طبقه از خونه پدر شوهرم زندگی میکنه و شوهرش تحت حمایته اینه با اینکه من زیاد بهش رو نمیدادم که تو زندگیم دخالت نکنه ولی همیشه دنباله یه سوراخه که سرشوبکنه توزندگیم فقط خدا به من رحم کرده که شوهرم اصلا حسابش نمیکنه با زبونه خودش میگه قبلا بهونه مون این بود که زنه زندگی نیستی میری مسافرت خارج از کشور خریدای گرون میکنی و خونه نداری😑 از این به بعد چی بهت میگیم🤦♀️یا مثلا امار وسایل خونم دستشه به همه چی من چشم داره مثلا اون میدونه من چه سرویس پذیرایی دارم ولی خودم یادم نیست😂الانم نقشه کشیده از کارش استفا بده خرجشو بندازه گردن شوهر من 😐😐😐میگه داداشم پولداره من چرا تو کارخونه مردم جون بکنم😐 گفتم داداشت تازه خونه گرفته یه بچه داره یکی هم توراهه کلی هم قرض و چک داره خودشو میزنه به نشنیدن یا مثلا ازم میپرسه کدوم بیمارستان بستری میشی واسه زایمان میگم هر بیمارستانی که دکترم بگه میگه دکترت فقط خصوصی میره گفتم بره خودمو نمیتونم بسپرم دستت دکتری که نمیشناسم 😑شوهرمم بدتر پیشه اون طرف منومیگیره بدتر با هم لج میشه شوهرم شنید جریانه بیمارستاو گفت من اصلا به بیمارستان خصوصی هم راضی نیستم توهتل بیمارستان زستریش میکنم دکترشم حصوصی میبرم بالا سرش😑😂یا مثلا اخر هفته ها که میریم با دوستامون بیرون خودش به جهنم مامانمش پر میکنه که چرا مارو نمیبرن خلاصه سرطانی شده واسه خودش 💩 دیروز با شوهرم حرف زدم قسم خورد که من کاری براش نمیکنم و نمیدونم این حرفارو از کجاش در میاره میگه خودش شوهر داره من چرا خرجشو بدم منم گفتم قسم میخورم اگه دور و بر زندگیم زیاد بپلکه یه لگد میزنم به این زندگی و میرم پی کار خودم خیلی زیاد از شوهرم انتظار داره ، انتظار داره پول تلفنشو شوهرم بده 😐 درصورتی که من پول تلفنموخجالت میکشم به شوهرم بگم خودم پرداخت میکنم 😂 شوهرمم این حرف میزنه حرص میخوره بد ضایعش میکنه ولی ول کنم نیست استوری میزارم تو اینستا زنگمیزنه به کی گذاشتی منظورت کی بود میگم واسه تو 😑فکر میکنه شوخی میکنم ولی من جدی میگم به خودش نمیگیره اخه ادم به زندکی داداشه خودشم حسودی میکنه؟ والا من که با اینکه با زن داداشم اختلاف دارم ولی به همه چیش افتخار میکنم
باز جای شکرش باقیه همسرتون پشت شماست این خودش بهترینه
به امید خدا خواهرشوهر حسود هم انشاالله از حسودی میترکه 😁😁
اگر گلی را دوست دارید آن را نچینید، چون با چیدن، آن گل می میرد و دوست داشتن تمام می شود. اگر گلی را دوست دارید بگذارید بماند. عشق مالکیت نیست عشق قدر چیزی را دانستن است
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
من اویل ازدواجم چون وضع مادیمون افتضاح بود شوهرم ماهی ۱۸۰ تومن درامدش بود که ۱۲۰ تومنش میرفت واسه اجاره حالا هزینه های زندگی به کنار اصلا درکمون نکرد حتی انگار من وظیفه م بود هزینه زندگی رو بدم خیلی بهم زخم زبون میزد باردارم بودم انقد خود نگه دارم که به مامانممم نمیگفتم مشکلمو یادم نمیره نوبرانه گوجه سیز دلم میخواست ویار داشتم ۹ تومن بود یه مشتش پول نداشتم بگیرم الانم متنفرم از گوجه سبز عروسی نوه ش بود بهترین لباسوگرفته بود ارایشگاه رفته بود منم به خاطر بارداریم هیچ لباسیم تنم نشد کفشامکوچیک شده بود توپام نمیرفت خواستم نرم شوهرم ناراحت شد واسه اینکه اونو ناراحت نکنم پاشدم پیرهن مامانمو تنم کردم موهامو شونه کردم رفتم گوشه تالار نشستم داشتن بهم فخر میفروختن انگار دشمنشون بودم همون شب تا صبح اشک ریختم سپردمشون به خدا همون خدا کار شوهرمو به سال نکشیده درست کرد الان جورابی که من پام میکنم قیمتشون اندازه لباس مجلسی اوناست ولی از همون موقع دیگه باهاشون کاری ندارم خودموکشیدم کنار با همشون خوبمولی حق کوچکترین دخالتی هم ندارن شوهرمم اویل نمیفهمید الان اونم متوجه شده بدش میاد از اون روزا حتی فیلم عروسیمو شکست گفت یه سالگرد ازدواج برات میگیرم که همه ارزوهایی که داشتی دونه دونه براورده بشه واسه همین قدرت خدا رودست کمنگیرین مطمن باش به وقتش جوابشونو میده