2733
2734
عنوان

دلم تنگ شده بود

81 بازدید | 3 پست

امشب رفته بودم خونه پدرم و رفتم توی اتاقی که زمان مجردی برای من بود نگاه به وسایلشان کردم یه آنی دلم ریخت پایین دیدم چقدر دلم تنگ شده برای خونه پدری دلم تنگ اتاق بودم چه دورانی رو توش گذراندم چه شب تا صبح هایی که تو اتاقم  درس خوندم  چه روزهای شاد چه روزهایی غمگین دلم خونه پدرم رو خواست ..یادم اومد ظهرها همیشه بابام از سر کارش که می اومد همیشه ماست دستش بود و ما چقدر سر به سرش میزاشتی دلم تنگ شبهایی که برادرم می اومد و برای صبحانه نظرسنجی میکرد که حلیم عدسی و یا خامه و هر کدوم رای میاورد و فرداش میخرید و هر موقع بیدار میشدیم سهمون بود و می خوردیم .... با اینکه زیاد با مادرم اختلاف داشتم اما دلم برا همون غر ها هم تنگ شده بود اون موقعها کلید اگه جا میزاشتی با راحت میامدیم چون می دونستیم یکی خونه است و و باز میکنه امن تازه عروسی کردم میخوام بدونم خانمهایی که مثلن ده سال هم هست ازدواج کردم یاد خونه پدرشوهر می افته دلشون  تنگ میشه ؟ خونه بابام خیلی راحت بودم بی دغدغه چی بود اومدم خودم رو گرفتار قوم لجوج کردم  


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز