خب من مثه خانوادم ديدمشون واقعا هم هيچ انتظاري ازشون نداشتم بدون منت هر كاري ميكردم وليييي ديگه انتظار بي احترامي نداشتم
همين اربعين مادرشوهرم اينا نذري دارن من هرسال از شب قبلش تا نصفه شب پيششون ميبودم هر كاري ميكردم براشون يعني جنازه ميرفتم خونم چون هرسال شله دارن دیگ خیلی بزرگی هم داشتن خیلی کار داشت امسال بخاطر مشکلات اقتصادی یک دیگ کوچولو آش درست کردن فقط
حالا من شب که میبودم تازه بعد باز صبح زود بيدار ميشدم با شوهرم دعوا ميكردم پااااشو بايد بريم كمك كنيم زشته تنهان و .... شوهرم ميگفت بيخيال خوابم مياد بقيه ميرن ما كه شب بوديم يكم ديرتر بريم اخه مادرشوهرم پنج تا بچه داره همه بزرگن منو وشوهرم كوچيكترين هستيم اونايي ديگه بچه هم سن من دارن بگذريم هركاري براشون ميكردم كاري هم نداشتم كي كار ميكنه نميكنه من كار خودمو ميكردم
امسال چون درگير كاراي خودم بودم يكم ديرتر رفتم ضمن اینکه کارشون کمم بود یک دیگکوچولو اش درست کردن فقط ولي بازم كار كردم ولي مثه قبلنا خودكشي نكردم جاري من هيچوقت تو اين مسايل كمك نميكنه هميشه هم فقط موقعي مياد كه بخوره بره شوهر جاريم داشت تو ظرفا آش ميكشيد بعد جاريمم اومد ظرفارو تزيين كرد منم ديدم خسته شدم نيروي جديد هم اومده تزيين اشم كه ديگه كاري نداره ظرفا هم زياد نيست از طرفي خواهرشوهرامم رفته بودن استراحت كنن منم رفتم يكم استراحت كنم اخه ماها از صبح و روز قبل بوديم جاريم تازه اومده بود
قبلا من تا اخرين انرژيممم كار ميكردم اين دفعه خسته شدم رفتم كلا
هيچي ديگه اول برادرشوهرم داد و بيداد زن من اينجا تك و تنها داره چهارتا ظرف اش تزيين ميكنه شماها رفتين 😳مادرشوهرمم اومد تو اتاق دنبال من كه برم به جاريم كمك كنم 🙄
اصلا يجوري شدم خيليييييييي بهم برخورد خيلييييي چون بارها بارها بارها كارهاي خيليييييي سنگين تر و انجام ميدادم تك و تنها اونم مني كه خونه مادر خودم دست به سياه سفيد نميزدم و مامانم اجازه نميداد بعد يبااااار نديدم مادرشوهرم م حتي به نوه هاش يا همين جاريم بگه بياين كمكم كنن بعد براي تزيين ده بيست تا ظرف آش كمك لازم دارن خيلي بهم برخورد فهمیدم اصلا جایگاهی ندارم هیچچچچ تازه هرکاری کردم تا حالا وظیفه بوده نه لطف!!!!!!!!! من قبلا اینقدر کارمیکردم اصلا امون نمیدادم به کسی برای همین سه سال طول کشید تا این مسله وفهمیدم
همین جاری من همیشه اخرین نفر میاد میخوره میریزه هیچوقتم کمک نمیکنه هیچوقتم انتظاری نبوده چون هرکسی هرکاری میکنه برای خودشه ولی اینکه مادرشوهرم اومد دنبال من برای کمک به اون خیلی بهم برخورد خیلییی
قشنگ فهمیدم جایگاهم چقدددددر پایینه!!!!!قشنگگگگ
برام یک تزیین مهم نبود کاری نبود اصلا ولی اینکه اومدن دنبال من برای کمکبه اون بهم برخورد خیلیییی و تقصیر هیچکسم نبود فقط تقصیر خودم بود که ارزش خودمو اینقدر اوردم پایین که همچین تصوری داشته باشن!!!
حالا جالبه من قبلش کلی جارو زدم طی هم حتی کشیدم اونجا رو بعد اومدم بعد بخاطر یک تزیین اش خانم به کمک نیاز داشت ولی من برای جارو و طی کشیدن به کمک نیاز ندارم!!!!
کلا چاری من اگر کمکی بکنه در حد یک ظرف خشک کردن یا سفره جمع کردن وتزیین کردن کمک میکنه
کارای سنگینی مثه ظرف شستن و غذا درست کردن و جارو زدن تمیز کاری ... انجام نمیده