2737
2739

یبار با دوست پسر سابقم رفته بودیم بازار ایرانی اسلامی نقش جهان 

وایسادیم روب رو بنا یهو من هول شدم  گفتم وایی فلانی من عاشق معماری شیرازم

برگشت سی ثانیه زل زد بهم گفت اینجا اصفهانه😐

تا با کفش کسی راه نرفتی ،قضاوتش نکن😇       امضا:دخترِ زرد


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

ی بار با یک بنده خدا رفتیم بیرون 

پیلههههههه کرد ساندویچ مخصوص مرغ

منم گفتم ن بدم میاد

بعد یک چیز دیگ سفارش دادم یادم نیس چ بود

اخر پرسید چطو بود ساندویچ هاشون گفتم خوب بود چطو مگ

گفت اون ک تا اخر تمامش کردی مرغ بود

من😥😥😥

اون😝😝

ساندویچ🤗🍞

تازه عروشی کرده بودم زن عمو و پسر عمو شوهرمو برای اولین بار دیدم اومده بودن خونه جاریم بعد کلی باهام احوال پرسی کردن

بعد چند دقه اسم یه اقایی رو گفت من فکر کردم با بابامه خلاصه کلی منم گفتم اره بابام خوبا فلان تا دقه حرف میزدم 

یهو پسر عمو شوهرم گفت منظورم هم کار مرضیه بود (اسم جاریم)

من   

جاریم  

  زن عمو

پسر عمو  

بعدش فرار کردم رفتم خونمون 

الانم ۴ سال ازش میگزره دیگه سلام علیک خشک خالی هم باهاش ندارن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز