سلام دوستان دیروز عصر دخترم یهو تب کرد دور چشماش هم نقطه نقطعه حالت خونمردگی شد تبش هم پایین نمیومد بردمش درمانگاه گفت گلوش ورم داره بروفن داد با بروفن تبش کنترل شد امروز صبح اوردم پیش دکتر خودش میگه گلوش یه کم قرمز شده براش ازمایش نوشت میگه ممکنه ویروس وارد خونش شده باشه خیلی نگرانم تو رو خدا دعا کنید عصر باید جواب ازمایشش بگیرم نشون دکتر بدم بچه های شما اگه اینجوری شدن بستری شدن که خوب شدن؟
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
جهان زیادی شلوغ و درهم شده.آرام جان!کجایی؟شهر خلوت شده و دل ها مضطر.نمی آیی؟در روزگاری که زیر سایه مجسمه ی آزادی غرب وحشی رخ نمایی میکند.در دنیایی که قانونش شده گرگ باش تا خورده نشوی مرگ سزای بره هاست.چه چیزی میتواند پدری را پسری را دختری را مادری را زنی را مردی را از کنج امن خانه اش بیرون بکشد و ببرد برای خدمت.طلبه ای می گوید شیعه غسل و کفن لازم است.و داوطلبانه به غسالخانه میرود.جوانی بی سواد به بیمارستان میرود تا نظافت کند.می گوید پزشکی نمیدانم حداقل میتوانم خدمت گذار باشم.مادرانی دلواپس پشت چرخ های خیاطی ماسک و گان میدوزند.کارخانه دار خط تولید دستکش راه می اندازد.رایگان یا به قول بچه های جنگ صلواتی.موکب داران اربعین در شهر موکب سلامتی میزنند. چه چیزی این وسط انسان را به این درجه از انسانیت میرساند؟چه چیزی جز ایمان!جز توکل!جز خدا 🌹🌹حسین جانم.ارباب !این کوچه های خلوت شهر بدی کرده.گناه کار شده.اما خودت شاهدی همین کوچه محرم و صفرش جولانگاه پرچمت بوده.مردان این دیار روی اسم دخترت غیرت دارند.اسم علمدارت علی گندابی ها پرورش داده.علی اکبر ها داده ایم وقتی نام خواهرت وسط آمد.مادرمان با اشک بر شیر خواره ات شیرمان دادند.حسین جان نگاهی به حال خراب مردم این شهر کن.گوشه نگاهی از تو قیامت میکند.ما بد بودیم اما زیر پرچم شما نفس نفس زدیم.نفس را...هیاهو را...نشاط را به شهر برگردان.یک کلام ارباب.خراب کردیم. درستش کن😔😔
یهو تب کرد گلوش میگفتن دکترا ملتهبه قرمزه هیچی نمیخورد با شیاف تبش کنترل نشد فقط پروفن میسوخت تو تب بچم دو روز طول کشید دیگ خدا میدونه سفکسیم خوبش کرد،یا دوره مریضی تموم شد
مادر از مرگ نمیترسد...تنها نگرانی یک مادر این است که فرزندش را در دنیایی تنها بگذارد که هیچکس مانند او دوستش نخواهد داشت.