ازدواج ستایش و مهدی مظفری

نه بابا اونموقع فقط فکر بچه هاش و فراربود اواره شهرهابود

نویسنده ستایش زیاد رویایی فکر کرده آخه ستایش با هیچ درآمدی دو تا بچه رو بزرگ کرد 400 میلیون‌ش کجا بود که پس انداز کرد و داد به فردوس 😂😂😂 از رفتار فردوس اصلن خوشم نمیاد یه پیرمرد ننر و نفهم و بیشعور و از خود راضی که همه عاشقشن و نمی‌گذارند زمین بخوره آدم بشه هنوز غرور و کبرش داره بیسواد آخه با پسر ستایش خیلی بد حرف میزنه خردش میکنه کاری که با صابر کرد و نابودش کرد کاری که با شوهر ستایش کرد کاری که با ستایش کرد با دوتا بچه فراریش داد

اخلاقاشونم بهم میخوره آخه 

تناسب سنی دارن ولی ستایش بچه هاش بزرگن منم باشم برا بچه م نمیپسندم ولی پسره ۴۵ ساله عاقله دیکه مادرش نباید تصمیم بگیره براش سردوگرم چشیده هست خودش همه مدل زنی دیده خارج رفته تو ایران گشته لابد چیزی میخواسته که تو هیچکی پیدانکرده تو این زن پیداکرده.اگرنه خوشگل تر پولدار تر زرنگ تر تخصیل کرده تر براش فراوون بودن 

بنظر خيلي غير منطقي مياد اون دو نفر (صرفنظر از مجرد بودن يكي و بيوه بودن ديگري) هيچ تناسبي با هم ندارند هم از نظر ظاهري هم طرز تفكر و.... 

البته يك زن خونه قابل احترامه من نميخام به كسي توهين كنم ولي يك زني كه همه عمرش به آشپزي و خونه داري گذشته چه جذابيتي براي يك مرد مجرد 50-45 ساله هنرمند داره؟ اصلا اون اقا عاشق چيه اين خانم شده؟

اينجور سريالهاي آبكي فقط در آدمها توقعات غير منطقي ايجاد ميكنند

بابا بیست  سال کارکرده نخورده وبخوابه که. شمال که بود خونه و رستوران داشت 

بنظرتون سن چقدر تاثیر داره تو زندگی زوجین؟ درسته ک میگن نباید اختلاف سنی زیاد باشه وگرنه ب مشکل مبخورن؟ مثلا تفاوت سنی 9 سال

ستایش اگه با مظفری ازدواج کنه از اونجا که خانم با سیاست و مهربونی هست و به همه احترام میزاره و قلب کسی و نمیشکنه مطمئنن مظفری و شیفته ی خودش میکنه با مهربونی هاش،مظفری هم پسر بیست ساله نیس که بخواد بعد از یکی دوسال پشیمون بشه و چشمش دنبال دخترها باشه،مادرش هم نمونه ی یک مادر ایرانیه که واسه آینده پسرش نگرانه و همه کار میکنه که پسرش از این ازدواج صرف نظر کنه ولی در آخر مجبور به قبول کردن میکنه فقط امیدوارم بعد از ازدواج پسرش مادرشوهر بازی در نیاره و سر ستایش طلافی نکنه،البته ستایش اینقد خانم و مهربون هست که خانم مظفری و از رفتارهای خودش خجالت زده کنه

مهدی مظفری و ستایش خیلی شبیه هم آن دو تاشون قلب صافی دارند و مردم دوست آن و اصلن به پول فکر نمیکنن و بی ادعا و منطقی و اروم هستند خیلی شبیه هم آن و تناسب دارند 

سنش بالا رفته بود احساس تنهایی میکرد به طاهر میگفت تنهام مظفری راکه دید یاد طاهر افتاد به قول شوهرم قلقلکش شد  

عاشق سربه زیری واینکه نگاهش نمیکرد جواب سلامشو میداد هی به مامانش میگفت چرا این زن اینجوره

دوستم بنظرت اون دو تا خانم از لحاظ سطح اجتماعي با هم برابرند؟ 

من خودم سن بالا و بعد از اتمام تحصيلات و استخدام شدن و رسيدن به خيلي آرزوهام ازدواج كردم همسرمم مجرد بود و فقط يكسال از خودم بزرگتره ولي تو همون سن هم همزمان سه تا خواستگار سمج داشتم كه انصافا يكي از يكي بهتر بودند

بحث تحصيلات و موقعيت شغلي و طبقه اجتماعي موقع ازدواج خيلي پررنگ ميشه بخصوص تو سنين بالاتر