امشب سالگرد مادربزرگ نامزدم بود همه شون جمع بودن تقریبا عمو ها و عمه و اینا من رفتم پیش مرد هاشون سلام کنم قبل اینکه به پدربزرگش دست بدم به عمو بزرگش که اولین بارم بود دیدمش دست دادم بعدا یادم اومد چیکار کردم 😫
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
حرفمو پس میگیرم خوبه قبل ازدواجم فهمیدم وگرنه میپریدم بغل اون عموش عاشق عموشم
عزیزمممم😄
منم با عمو های اقامون صمیمی ام تقریبا سناشون زیاده.همون اوایل وارد مهمونی شدم داشتم با همه احوال پرسی میکردم داشتم میرفتم سمت عموی اقامون یکی داد زد کجاااا میریییی😂 دیگه بهم توضیح دادن.
بعد گفتم عمو شانست خوند وگرنه داشتم میومدم بوست کنم:)
یه سری همه جمع بودیم خاله ام خواست بگه راستی شوهر شهرزاد به ما که خاله ی شهرزادیم محرم یانه؟؟گفت راستی شوهر شهرزاد به ماها که خاله ی شهرزادیم حلاله؟؟شوهرم هم بود پسر خاله ام متوجه سوتی خاله ام شد خواست سر به سرش بذاره گفت نه والا فقط به شهرزاد حلال تو شوهر خودت بهت حلال همه مردیم از خنده و شوهرم و خاله ام هر کدوم از یه طرف خودشونو پنهون میکردن از خجالت😆😆😆😆😆😆😆😆😆😂😂😂😂😂😂😂
منم قرار بود چشامو عمل کنم روز قبلش برای معاینه رفتم پیش دکتر ،دکتره با شوهرم آشنا بود از بس بهم تاکید کرد شوهرم ک حواست باشه تحویلش بگیری و اینا منم هول شدم دکتره با دستش اشاره زد ک بشینم من فک کردم میخواد دست بده باهاش دست دادم بعدش فهمیدم چ سوتی ای دادم فرداش ک رفتم عمل آروم بودم دکتره گفت شیطونیه دیروزتو باور کنیم یا مظلومیت امروزتو😂
سالها بگذشته از میلاد من🍁 کو یکی مردانه باشد یاد من. 🍁 من و تنهایی و یک شمع روشن.🍁 خدایا نکند باد بیاید😢