یه گربم اومده بود تو حیاطمون حیوونی پوست رو پاش کامل کنده شده بود منم بش غذا میدادم ولیمیترسیدم بخام درمانش کنم چون خیلی گنده بود اونم هی میدویید تو دست وپام با همش میچسبید پشت پنجره منو نگاه میکرد مامانم نمیزاشت بش محل بدم چون همه جا رو خونی کرده بود حیوونی 😔اخرم ازم ناامید شد رف دیگه نیومد هنو دلم پیششه 😢