عزیزم تو دیگه بچه نیستی اگه مرد سالمیه و کار خوبی هم داره قبول کن . خودت واسه همه چیز آماده کن مهم آمادگی آدم واسه شرایط مختلفه من کم سن و سال نبودم که ازدواج کردم ولی حقیقتش اصلا فکر نمیکردم ازدواج اینقد مسولیت داشته باشه بخصوص بچه بزرگ کردن اونم تنهایی که واقعا آدم دلش میخواد کسی کمک حالش باشه . مهم آمادگیه.
شوهر‌آیندت‌چه‌کاره‌هست🤔
[QUOTE=109004828]راضی هستی از یاسوجیا ...از همسرت؟[/QUOTمن شمال زندگی میکنم شوهرمم شمالیه خودم یاسوجی ام،خداروشکر آره راضیم از یاسوج هواش بهشته
درسته ..میترسم دلهره دارم .شب و روز فکرم اینه که چی میشه .میرم تو فکر خاستگارایی که شهر خودم بودن و وقتی میخواست اوکی بشه یدفه بیخود و بیجهت بهم میخورد ...پشیمونم با چشم باز تصمیم نمیگرفتم اونموقع و بچگی میکردم ...الان از این پسره راضی هستم بنظر ادم خوبیه ..ولی من هیچوقت دوست نداشتم از شهر خودم برم اونم برم شهر کوچیک
من راه خیللللللی دور ازدواج کردم با وجود اینکه خیلیم وابسته بودم‌الان سالی یک بار بیشتر نمیتونم برم ولی راضیم عادت کردم و تو زندگیم آرامش دارم سر کار نمیرم ولی باشگاه میرم و دارم زبانمو تکمیل میکنم چند تا دوست خوب پیدا کردم که باهاشون وقت میگذرونم قرار نیست صبح تا شب تنها تو خونه باشم
گلم به خواستگارای قبلیت فکر نکن بعضی اوقات واقعا قسمت نیس یا حتی شهر زادگاه مون واسه آدم شانس نداره شاید هجرت برات خوب باشه . حالا از کجا به کجا باید بری ؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
39 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
