نه ناراحت نشدم هرمادری بایدمراقب بچه ش باشه اما من بابرادرش فرستادم مغازه که برای خودشون خوراکی بخرن ولی رفتنداونجا امازنه هم نبایداین کارومیکردبچه نمیفهم اون که میفهم من ازاین اصبانیم پسرم میگه مامان دوساعت درومیزدم وانمیکرد دست خواهرم لای درگیربودبه خدادارم از اصبانیت میمیرم
ترس هم داره ، خیلی گرگ تو جامعه زیاد شده ، دیشب پشت پنجره بیرونو نگاه میکردم ساعت ۱۰ شب دختر ۸ ساله همسایه برای خودش تنها توی کوچه دوچرخه بازی میکرد ، اطرافمون حد اقل ۸ تا خونه نیمه کارس که معلوم نیست شبا کی توش میخوابه ، محلمون هم خیلی خلوت و تقریبا کنار شهره نزدیگه دریاچه و جنگل چیتگر ، به سوهرم گفتم اینو ببرن فردا همه طرفدار مادرش میشن ، ولی به شخصه میرم در خونش میزنمش . خندش گرفته بود از خشم من
ناراحت نباش دیگه الان بهتره دخترگلت؟ عصبانیت که فایده نداره عزیزم ازاین به بعد تنهانفرست مغازه برادرشم یک بچه است دیگه مثل خودش دخترمن تنها درحیاط روهم اجازه نداره بازکنه همه میگن سخت میگیری میگم اینجوری خودم خیالم راحته حالا دختربچه دیدم ۵ساله میره نون میخره حتی نون روی دستش سنگینی میکنه وبزورمیاره آخه این انصافه واقعا
مامسوولیم یانبایدبچه بیاریم یاباید تاوقتی زنده ایم واونا ازخودشون نمیتونن مراقبت کنن مامواظبشون باشیم
ماوظیفه مونو انجام بدیم بقیش دست خداست😊
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز