من خودم تازه عروسم ولی جاری دار شدم تازگیا، آشنایی و ازدواج برادرشوهرم سنتی بود ولی منو همسرم همکلاسی بودیم و عاشق هم شدیم و نزدیک به ده سال دوست بودیم، همه فامیل همسر هم میدونن تقریبا، ولی از جزئیات رابطمون باخبر نیستن، اگه جاری ازم چیزی بپرسه توضیح بدم؟ مثلا بگه دوران دانشگاه چطور بودید یا مثلا از خاطراتمون بپرسه، نه بلدم ونه میتونم دروغ بگم، یا باید راستشو بگم یا جوابشو ندم، چکار کنم؟🤔شرایط مشابه من داشتید؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم با شوهرم دوست بودم البته اومدن خواستگاری و ردشون کرد بابام بعد من دو سال باش بودم و جاری دومیم هم دوست بود سه سال با قصد دوستی بدون ازدواج ک ب ازدواج ختم شد.جاری سومیم کاملا سنتی .تا حالا نپرسیده ولی خیلی ادعاش میشه که پاک و دس نخوردس اگر ی روز بپرسه میگم ما عاشق هم شدیم و اونموقع اصلا تو کتم نمیرفت با یکی از راه رسیده و ندیده نشناخته ازدواج کنم .اینجور ازدواجی رو نمیپسندم
خواهرم فکر کنم شما ازت هم سوال نپرسن خودت همه چی رو بگی 🤣 شوخی بود ، به دل نگیر
بعیدم نیست من اینقدر سوتی میدم که حد نداره😅با دختر خاله اش صحبت پایان نامه ارشد بود و داشتیم میگفتیم خیلی سخت بوده و منم گفتم منم آخراش دیگه بریده بودم و ویرایش آخرشو دادم فلانی انجام بده(همسرم)! حالا من ۳سال پیش ارشدمو تموم کردم ولی چند ماهه عقد کردیم🙈
منم با شوهرم دوست بودم البته اومدن خواستگاری و ردشون کرد بابام بعد من دو سال باش بودم و جاری دومیم ه ...
ولی من یکی از دلایلی که دوست ندارم جزئیات رابطمونو بگم اینه که نکنه جاریم با خودش بشینه مقایسه کنه و بگه کاش منم از قبل با همسرم دوست بودیم و روابط عاشقانه داشتیم،اخه برای دوستام که رابطه مارو از نزدیک میدونن عشقمون یه موضوع غبطه برانگیزه همیشه
تو ولایت ما میگن آب دو هوو تو ی جوب میره آب دوتا جاری عمرا پس هرچیم پرسید مختصر در حد ی دوران خوب مث دوران های اشنایی همه رو داشتیم قرار نیست زندگیتو رمان کنی بدی دستش بخونه چون از همونا راه میسازه برا ضربه زدن بت با جاری مادر شوهر خواهر شوهر ن دردودل کن ن درباره دردودلشون ابراز نظر کن ی چی میدونم ک میگم تازه زندگیت و هم فقط مختص ب خودتو شوهرت کن بقیه بی بقیه اون اتفاقا فانتزیای تو و شوهرته و داستان عاشقی بابا مامان برا بچت حتی فردا روزی خواهر خودتم نباید بدونه چون چوبش میکنه میزنه تو سرت
خنده بر لب میزنم تا کَس نداند راز مَن...وَرنه این دنیا که مادیدیم خندیدن نداشت...