مادر شوهرم یه روز تعطیل صبح زود اومد خونمون سریع رفت توی اتاق خواب شوهرم لخت روی تخت خواب بود صداش زد و کارشو گفت و رفت بعد عصبانی بهم گفت انقدر بدم میاد مرد لخت میخوابه
منم گفتم ولی من دوست دارم😬
شوهرم عصبانی چرا نگفتی لباس بپوشم ، منم گفتم چیزی به من نگفت سرشو انداخت پایین اومد توی اتاق
با اون یه تکیه هم نداشتی کارش درست نبود