بعد اون دعوا نو خیابون که تو تاپیک های قبلیم گفتم .
دیدم شوهرم یواشکی تلفنش جواب داد .برادرش بود
داشت میگفت زنم می گه ، که دخترخواهرت قلیون میکشه تا 1 شب بیرون بوده و ما باید درستش کنیم واین ها .
خب من با جاری وخواهرزادم که بودم تا 12 1 شب تو کافه قلیون میکشیدن میون مردها با ارایش و تیپ باز .😑
من از دلسوزی به شوهرم گفتم حالا منو جاسوس جلوه داده !😐