ما تازه تو ی شهرجدید شهر خودمون نیس خونه ساختیم و تازه تموم شده.5ساعت تا شهر ما فاصلس.برای کارای پایانی خونه مبخاد بره.من واسه خونه ذوق زیاد داشتم.اینقد ذوق ک تو این یکسال ک درگیر ساخت بودیم خواب خونه جدید میدیدم.ولی اصلا نمیتونم با مادرشوهر کنار بیام.ی دختر یکسال و نیم داریم شوهرم بدون مادرش نمیره بخصوص بخاطر دخترم.بابد حتما یکی باشه ک کمک خودمون و بچه باشه.نمیدونم چرا نمیتونه اداره کنه این زندگی لعنتی..من اخرین بار با مادرشوهر بحثمون شد الکی الکی اعصابم حسابی بهم ریخت ک چن روز قرص اعصاب میخوردم..الان مبگه چن روز دیگه بریم مادرم هم بیاد.من همین الان ک فکر میکنم بهش سردرد شدید میگیرم.چیکار کنم ک شوهرم یا کوتاه بیاد یا خودش تنهایی بره؟؟؟من خودم دوس دارم برم ولی میترسم عصبی بشم و قسم خوردم با مادرش جایی نرم بنظرتون چیکار کنم.دخترم هم فردای روزی ک میخایم بریم واکسن داره😤شوهرم زنگ زده ک مت بدون دخترم نمیتونم برم.باید با مادرم کوتاه بیای فقط باشه نمیخاد اصلا باهم حرف بزنین😤😤😤