میدونید بچه ها من از وقتی یادمه تو خونمون مسافرتی نرفتیم تفریحی نداشتیم فقط درس خوندم به جایی رسیدم ولی خدا نادیدم نگرفت یه شوهر فوق العاده نصیبم کرد الان عالم و ادم حسرت منو میخورن.خیلی شبا با گریه میخوابیدم.الان جوری شده مامانم دیده من خوشبخت شدم فکر میکنه دلیل تمام بدبختیاش منم و اگر ولم میکرد میرفت حتما یه بخت خوب نصیبش میشد میخوام بگم ول میکردی میرفتی خدام بی جواب نمیذاشتت عین بقیه مادرا که رفتن .مگه ما خودمون خواستیم به دنیا بیایم یا من که هفت هشت سالم بود چه نقشی تو زندگیمون داشتم.خیلی بده الان خوشحالم و شادم یکم حالم خوبه میشه ضد حالم.منم تازه دارم میفهمم زندگی چیه!همش میگه منکه عمرم رفت .خب من بودم تو وقتی شوهرتو انتخاب کردی.من گفتم اینو انتخاب کن چیکار کنم من...اعصابمو خورد کرده.جوری نگام میکنه انگار دلیل تمام بدلختیاش منم یه روزم خدا عذابم میده.خدا خودش از دل من خبر داره که همچین خانواده ای نصیبم کرد از نیتم از قلبم...قسم میخورم از بچگی روز خوشی نداشتم تواین خونه
ازاین مادرا دیدم.:
مامان منم همش میگه من بخطر تو موندم بخاط تو نرفتم منم بهش گفتم خوب نمیاوردی مگه من گفتم بیاری؟ک منت میزاری
حال شوهرتو ببر ولش کن اونو
تازه اونروز میگفت تو رفتی عروسی گرفتی خونمو بفروشم یه پولی بدم داداشت با شوهرت شریک شه بشه مال خودش برای ایندش ...با بدبختی میخواد جهاز درست کنه اونجا الکی دیویست میلیون بشه مال اون چون پسره .ولی من دخترم حقوقم میره خونه پسر مردم.
وای بمیرم برات😔.اشکال نداره گلم.توهم چیزی نگو.توخودا بریز.به هرحال مادره
این بزرگترین اشتباهیه که میتونید انجام بدید . پاشون توی زندگی شما باز مبشه با این کار . متاسفانه اینجور مادرا وجود دارن و خیلی هم دردناکه که این حس رو نسبت به مادرتون داشته باشبد . ولی چاره ای نیست شما باید با رعایت احترام روابط رو به حداقل ترین حالت ممکن برسونید . تا جایی که میتونید وگرنه به زندگیتون اسیب میزنن
مث مامان من😞 همش منتظره طلاق بگیرم هنش ب شوخی جدی میگه خدا شوهرتو بکشه ماراحت شیم😑 یا ب پسرم میگه مامان بابات بمیرن من بزرگت کنم😐 من انقد ب دلم میاد میگم نکنه ما بمیریم
ارسال نظر شما
