سلام ابجیا خیلی داغونم خیلی،،خواهرشوهرم رفته پشت سرم بدگویی کرده بخدا انقد تو زندگیم موش دونی کرده اصلا پشت سرش بدنمیگم چیکار کنم بچه ها کم اوردم،،بخدا روز انتخاب لباس عروس بقران همه ی اختیارم ب اون میدادیم و احترام می گرفتیم یهو قاطی کرد میگفت منوشوهرم جلو راه رفتیم بلوا درست کرد تو خیابون ورفت،،بقران زیرعقد هرچه از دهنش اومد ب ما گفت ب حرم امام حسین قسم بی نقصیر بودیم،،دیدن عروسیم میگفت مامانت زیاد غذا کشیده نمونده برا ما بلوا درست کرد حالا بقران گوسفند نذری مادرم بود مادرشم یدونه نذر کرد پولشو آزمون گرفت همیشه قلبمو شکسته متلکهای ک بخدا لایقش نبودم گفته ایراد از جهیزیم گرفته مثلا گفته بوفه ت چ زشته باریکه درحالی ک هرکه دیده خوشش اومده بخدا با دخترم ۹سالشه جنگیده کلا مشکل داره فقط دفه آخر مقصر بودم تو دعوا برای اولین بار شما بگین چ کنم😔😔😔😔خسته م دیگه،،ولی شوهرم خوبه خدایی زنگ زدم خواهرشوهرم (کوچیکه)همه بدیاشونو گفتم ادم منطقیه گفتم ولم کنید بریدم دیگه بخدا طلاقم بگین هستم دخترامم برا خودتون کم آوردم،،ببخدا خوشگلم خانومم با جهیزیه وطلا بودم همیشه مادرم کمکمون میکنه مثلا زمین خریدیم پول بهمون داد طلاهای مجردیمو فروختم دادم به شوهرم ماشین خرید،،تو این زندگی بیماری آشالازی نصیبم شد چند دوره افسردگی،،دیگه بریدم الانم کرایه نتونست بده خونه پدرمم سه تا خواهر دارم ماشالا همه وضع توپ بهترین زندگی اونوقت داداششون ماهی ی تومن حقوقشه😔😔😔😔